پاییز که خودش را از لای پنجره هل میدهد داخل اتاق و آفتاب که کم جانتر میشود، فکر شروعی تازه جان میگیرد. بچهها شال و کلاه میکنند و پاشنه کفشها را بالا میکشند و با امید به روزهایی نو، سر کلاس درس حاضر میشوند تایاد بگیرند و بسازند و ببالند. برای ما اما، اول مهر، یادآور خاطرهی ساختن خانهای از جنس عشق است.
درست 15 سال پیش بود که ما، عدهای جوان، با سرهایی پر از رویاها، آستینهای خود را بالا زدیم برای ساختن.
15 سال پیش همهی ما که عاشق بودیم، همهی ما که تنها بودیم، همهی ما که در گوشه و کنار سرزمین ایران پشت مانیتورهای لامپی نشسته بودیم، دست به ماوس و کیبوردها بردیم، فکرهایمان را روی هم گذاشتیم، پولهای کیفهایمان را شمردیم و نقشه کشیدیم. نقشهای برای ساختن. نقشهای برای ساختن خانهای که کلیدش در دست خودمان باشد. خانهای که آجرهایش از عشق باشد. خانهای برای تمام فارسی زبانهایی که عاشق ویدیو گیم هستند. ما، خانهی خود را با آجرهایی از جنس عشق ساختیم. از جنس عشق به ویدیو گیم. روز و شب و لحظه به لحظه سنگ روی سنگ نهادیم، به عشق آن نوری که پنجرههای این خانه میخواست به زندگی ما بتاباند. به عشق شروع داستانی که کاش هیچوقت تمام نشود.
15 سال پیش، ما که تک و تنها، در هر گوشهای از دنیا، مشغول رویاپردازی بودیم، با دنیای جادویی ویدیو گیم به هم پیوند خوردیم. دست به دست هم دادیم، خانهای ساختیم و برایش اسم انتخاب کردیم و دور هم، زیر سقف کوچکش جمع شدیم و سرآغازی از رفاقتها و دوستیها برای خود ساختیم. تاثیر گذاشتیم، جریان به راه انداختیم. سر و صدا کردیم و صدای بلندی شدیم برای شنیده شدن. برای تغییر.
خاطره تعریف کردیم، خاطره ساختیم، خاطره شدیم.. با انسانهایی آشنا شدیم که رویاهایشان از جنس رویاهای ما بود. سرزمینی ساختیم که در هر گوشهاش زندگی و رویا، در کنار هم جریان داشت.
دور هم و در کنار هم و دست در دست هم، با غم شخصیتهای بازیها گریستیم، با خندههایشان خندیدیم ، دردها و شادیهایشان را با دستانمان لمس کردیم. کشتیم و کشته شدیم و دوباره از نو متولد شدیم. بازی کردیم و خاطره ساختیم و بزرگ شدیم. وقتی حلقهی رویاپردازیها و رفاقتهامان بزرگتر شد، خانه را بزرگتر کردیم و دوستان بیشتری را به جمع کوچکمان دعوت کردیم.
15 سال پیش عاشق بودیم.امروز هم عاشقیم.
و باور داریم تمام آنچیزی که ما را در این 15 سال وادار به رفتن و رفتن و رفتن کرده است، نیروی تمام نشدنی دست یافتن به رویاها و زندگی در ناممکن هاییست که همهمان داریم. باور به اینکه باید گفت و رویا ساخت و به رویاها دست پیدا کرد. با هم و در کنار هم ناممکنها، ممکن خواهند شد.
بازیسنتر، تولد پانزده سالگیت مبارک!
عباس مجرد
مدیر محتوای ویدیویی بازیسنتر