داستان خدای جنگ 3 با مرگ کریتوس به اتمام می رسد. ایزد جنگ انتقامش را المپ نشینان گرفته و حالا وقت آن رسیده با کشتن خود امید را در سطح یونان پخش کند. او به حرف های اتنا اعتنایی نمی کند و با شمشیرهای المپیوس به زندگی اش خاتمه می دهد. با این حال در ابتدای خدای جنگ 2018 می بینیم کریتوس که کمی سنش بیشتر شده در صحت و سلامت کامل است و یک ماجراجویی بزرگ را با پسرش اغاز می کند. این موضوع سبب شد تا میلیون ها طرفدار گاد آف وار به دنبال جواب این سوال باشند که چه اتفاقی مابین قسمت سوم و شماره جدید افتاد. مگر کریتوس به دستان خودش کشته نشد ؟ ماجرای پسرش چیست و اینکه او اصلا در دنیای نورث چه کار می کند. اینها سوالاتی هستند که در این آیتم داستانی به آن ها پاسخ خواهیم داد.
برای مشاهده داستان بازی در یوتوب کلیک کنید
کوری بارلوگ و تیم سانتا مونیکا در نسخه 2018 بازی God of War از روایت بدون کات بهره بردند. روایتی که سبب شد شاهد هیچ فلش بکی نباشیم هرچند در قسمت هایی از بازی از گذشته کریتوس صحبت می شود. با این حال به لطف دو کتابی که از طرف سونی منتشر شدند تا حدی می دانیم بین قسمت های سوم و چهارم چه اتفاقی افتاده است. این دو کتاب شامل کتاب رسمی God of war و کتاب Lore and Legends هستند. در کتاب اول شاهد روایت بازی هستیم هرچند کریتوس در ذهن خود اتفاقات پیش از بازی را مرور می کند. Lore and Legends هم در حقیقت کتابی است که اتریس ان را روایت می کند و یکی دو نکته جالب داستانی در آن دیده می شود.
پس از پایان God of war 3 کریتوس کشته شده و به ارامش رسیده است اما به نظر می رسد ایزدان قصد ندارد به شکنجه های او پایان بدهند. با اینکه خدای جنگ تمامی ان ها را سلاخی کرد اما نفرین ان ها همچنان پابرجاست. ان ها سال ها پیش کریتوس را از کشتن خودش منع کردند. به همین خاطر کریتوس هیچ گاه نمی تواند به دستان خودش کشته شود. ایزد جنگ حالا متوجه می شود هیچ چیز ندارد. نه هدفی نه انگیزه ای و نه خانواده ای. او نفرین شده زندگی کند و زجر بکشد و حتی نتواند خودش را از بین ببرد. پس از متوجه شدن این حقیقت کریتوس سعی دارد تا از شر بلیدز او کی اس راحت شود. دو شمشیری که یاداور تمامی پلیدی ها و زشتی هایی است که روی تاریک کریتوس را به خودش یاد اور می شود. به همین خاطر دست به کار شده و به بالای یک تپه ی بلند می رود و شمشیرهایش را به پایین پرت می کند ولی هیچ چیز برای ایزد جنگ ساده نیست. شمشیرها ناگهان به بالا برگشته و به پاهایش گره می خورند. بلیدز او کی اس دست بردار نبود ، کریتوس هم همینطور. شبح اسپارتا سپس تصمیم گرفت با قایقی به دل دریا زده و از شمشیرهایش خلاص شود. او بلیدز او کی اس را به وسط دریا انداخت اما انداختن شمشیرها همانا و غرش اب همانا. طوفان دریا را در بر گرفت و کریتوس در اوضاعی ترسناک به دام افتاد. وقتی در ساحل به هوش اومد خود را در کنار بلیدز او کی اس یافت. نه ، گذشته اش او را رها نمی کردند. شاید هم هدفی والاتر برای او مقدر شده بود.
یونان برای او تمام شده بود اما به نظر می رسید ماجراجویی بزرگ در انتظارش باشد. مدتی پس از نابود کردن المپ و ایزدانش و متوجه شدن این موضوع که کریتوس باید با گذشته اش زندگی کند ، سه هیولا و یک زن ناشناس طی حوادثی که هنوز مشخص نیست او را به نورث بودند. این سه هیولا در حقیقت سه گرگ عظیم الجثه بودند. گرگ هایی دو برابر بزرگتر از کریتوس. گرگ هایی که یکی سیاه رنگ با چشمانی سبز و دو تای دیگر گرگ هایی سفید و خاکستری رنگ بودند. همچنین در پشت این گرگ ها زنی ناشناس قرار داشت که کریتوس هیچ گاه صورتش را ندید. این چهار تن مدتی پس از پایان گاد او وار 3 و 150 سال پیش از اتفاقات نسخه جدید ایزد جنگ را به نورث اوردند. کریتوس تا پیش از اغاز ماجراجویی جدیدش ایده ای در مورد هویت این گرگ ها نداشت اما در میانه سفرش با اتریس و با مشاهده یکی از طراحی ها در معبد تیر یعنی خدای جنگ نورث متوجه شد این سه گرگ به ترتیب فنریر ، اسکول و هتی بودند. فنریر بزرگترین دشمن اودین بود و اسکول و هتی فرزندانش هستند. در پیش گویی ها امده رنگراک یا همان اخرالزمان دنیای نورث زمانی اغاز می شود که اسکول و هتی و ماه و خورشید را بگیرند. به همین واسطه اودین در زمانی نامشخص این دو گرگ را دزدید تا نه تنها فنریر هوس حمله به اودین را نکند بلکه بتواند با داشتن اسکول و هتی ، رگنراک را نیز کنترل کند. پس آن زن ناشناس که بود ؟ هرچند در هیچ کتاب یا نوشته ای به هویت زن اشاره نمی شود اما مشخصا کاندیدایی بهتر از فی همسر فقید کریتوس وجود ندارد.
سوال دیگر این است که کریتوس طی این 150 سال مشغول چه کاری بود ؟ روزهای و شب هایش در نورث چگونه سپری شد و چه زمانی فی را دید.بر اساس مشاهدات اتریس ، پدرش پس از رسیدن به دنیای نورث برای سال ها به تنهایی در جنگل زندگی می کرد. او هیولاها و مخلوقات ترسناک زیادی را طی این سال ها دید و با ان ها جنگید اما از مردم و مشخصا ایزدان دوری کرد. کریتوس 75 سال پس از رسیدن به دنیای نورث ، همسرش فی را دید. ان ها 5 سال با یکدیگر بودند و سپس تصمیم گرفتند خانه ای ساخته و زیر یک سقف زندگی کنند. خانه ای که کریتوس پس از ساخته شدنش ، بلیدز او کی اس را در انجا مخفی کرد. سال ها بعد هم ارتیس به دنیا امد.
مشخصا اتفاقات مهمی ما بین قسمت های سوم و چهارم رخ داده که ما از آن ها بی خبریم اما بر اساس اطلاعاتی که در این ایتم گفتیم حالا حداقل می دانیم چرا کریتوس زنده است و چگونه وارد دنیای نورث شده است ؟
نظر شما در مورد این بازه زمانی بین دو قسمت چیست ؟ چه توطئه ای پشت حضور کریتوس در سرزمین نورث و وقوع رگنراک وجود دارد ؟ نظرات خودتان را در کامنت با ما به اشتراک بگذارید.