Fable از کلمه ی فرانسوی و این کلمه از کلمه ی لاتن fabula به معنی داستان و fari به معنی صحبت کردن می آید. فی اللغه fable به داستانی گویند که در آن از آرایه ی جانبخشی به اشیاء بی جان استفاده شده است. پیش از شروع مقاله پیشنهاد میکنیم بخش تاریخچه و داستان بازی ها را مشاهده کنید.
انجین Renderware که در نسل ششم خانه ی بازیهای قوی و بزرگی همچون Grand Theft Auto III بود، برای ساخت یک بازی RPG نوآور نیز به کار گرفته شد. Fable توسط Big Blue Box یکی از شرکتهای “ماهواره ای” استدیوی Lionhead، توسط یک تیم 70 نفره ساخته شده است. ایده ی اصلی ای که بازی، با کدنیم Project Ego، حول آن چرخ میخورد، تاثیر کارهای بازی کننده بر شخصیت اصلی بازی بود. بازی در سال 2004 برای Xbox، سال بعد به نام Fable: Lost Chapters برای سیستم عامل ویندوز و سال پیش برای سیستم عامل مکینتاش عرضه شد. پیتر مالینیو، طراح بازی، فیبل را به طور عجیبی “بهترین بازی دنیا” خواند و این حرف با اینکه از حقیقت دور بود، کمی به واقعیت پیوست. چهارسال بعد، سکوئل این بازی به نام Fable II عرضه شد که ما درین مقاله قصد داریم به بررسی ایندو بپردازیم.
بازی در آلبیون میگذرد، که از چند شهر و دهکده ی پراکنده و چندین جنگل و مرتع بین آنها تشکیل شده است. آلبیون زمانی “قلمروی قدیمی” نام داشت و تحت سلطه ی یک خانواده ی سلطنتی وفادار به نام “آرکون” اداره میشد. اما پادشاهان این سلسله توسط نیروی یک شمشیر فاسد شده و کل قلمرو از هم پاشید. در زمان اتفاق افتادن بازی، آلبیون به آهستگی در حال جدا شدن از زمان قدیم خود در دوران سلطنت آرکونها بود. یک انجمن، به نام “انجمن قهرمانان”، در آلبیون شروع به کار کرده بود که در آن به تربیت قهرمانان میپرداخت و این قهرمانان در آینده میتوانستند به هرکاری، منجمله کمک کردن به مردم و یا دزدی، بپردازند. ازینجاست که داستان ما آغاز میگردد.
بازی Fable I در یک روز آفتابی آغاز میشود. شخصیت اول همراه پدر، مادر و خواهرش در دهکده ی صالح و خرم Oakvale زندگی گذران کرده و به رویابافی میپردازد که پدرش رشته ای که تنیده پاره نموده و وی را به خاطر اینکه برای روز تولد خواهرش هدیه ای برای وی تهیه نکرده سرزنش میکند. در ادامه پدرمان میگوید به ازای هر کار خوبی که آنروز میکنیم، یک تکه طلا به ما میدهد تا بتوانیم با آن هدیه بخریم. در این حال ما میتوانیم کارهای نیکی مانند پیدا کردن یک مرد زندار در حال مغازله با یک زن دیگر، پیدا کردن عروسک یک دختربچه، مراقبت از یک مزرعه و… را انجام دهیم تا از پدر خود تکه ی طلا دریافت کرده و یا از مرد در حال مغازله رشوه بگیریم تا خبرش را به زنش ندهیم، برادر دختر کوچک را کتک بزنیم و یا جعبه های مزرعه را بشکنیم.
در هر صورت بعد از خرید هدیه آنرا به خواهرمان Theresa میدهیم که در یک مزرعه در حال بازی کردن است. درهمین حین راهزنان به اوکویل حمله کرده ساکنین آنجا را بعلاوه پدر قهرمان میکشند و مادر و خواهر وی ناپدید میگردند.
شخصی به نام Maze مارا از دهکده ی ویران شده برداشته و به انجمن قهرمانان میبرد. در انجا با استاد انجمن آشنا شده و صاحب یک اتاق میشویم که با یک دختر سیاه پوست به نام Whisper، خواهر Thuner یکی از قهرمانان نامدار در آن هم اتاقیم.
روز بعد استاد انجمن، در حیاط به ما جنگیدن با چوب و تیر و کمان را یاد میدهد. سپس با ویسپر میجنگیم و در این حین برادر ویسپر ما را تماشا میکند و اگر از ویسپر ببریم، برادرش وی را سرزنش و اگر ازو ببازیم، برادرش به وی افتخار میکند و ویسپر ما را تحقیر میکند. سپس داستان به چندسال بعد پرش میکند و در آن برهه ی زمانی استاد انجمن به شما استفاده از جادو را یاد میدهد. سپس باز به چندسال بعد میپرید و استاد انجمن شما را به مبارزه با مِیز میفرستد. شما به مِیز نشان میدهید که کار خود را خوب آموخته اید. سپس طی یک مراسم شما و ویسپر از انجمن فارغ التحصیل میشوید.
اولین جنگ شما با موجودات غول پیکر زنبور مانند است. بعد از آن شما به انجمن باز میگردید و یک پیام از مِیز دریافت میکنید و او به شما میگوید که در شهر Bowerstone منتظر شماست. شما به شهر باوراستون رفته و مِیز به شما میگوید که دختری کور در بین راهزنان در اردوی راهزن معروف، Twinblade به عنوان پیشگو کار میکند که احتمالا خواهر ما میباشد. با به اردوی توین بلید رفته و با خزیدن و جنگیدن راه خود را به مرگز اردو میرسانید و با توین بلید میجنگید. ما توین بلید را شکست میدهیم و وی را زنده میگذاریم. معلوم میشود آن دختر خواهرمان است و بیرون آمده و سختیهایی که کشیده و چیزهایی که تحمل کرده سخن میگوید و قبل از رفتن، یک نیروی درونی شما را آزاد میکند.
وقتی که به انجمن برمیگردیم یک پیام از خواهرمان دریافت میکنیم که در “خانه ی خاکستری” باید وی را ملاقات کنید. وقتی وقتی به آنجا میرسید، وی به شما یک کتاب و یک تکه کاغذ پوستی میدهد. وقتی شما کتاب را میخوانید، در میابید که از نسل آرکون هستید، اولین شاهی که در برابر “تیتانی” و “مجمع تیغها” ایستادگی کرد. آرکون با کمک شمشیر آئونها، توانسته بود که مردم را از شر مجمع تیغها آزاد کند و این شمشیر را از شخصی به نام Jack of Blades دزدیده بود. در هر صورت شمشیر شروع به تاثیرات مخرب روی پادشاه میکند تا جایی که به کارهای احمقانه پرداخته و در اخر مجبور به قائم کردن شمشیر در مکانی و ناپدید شدن از دنیا میشود. شما میتوانید این شمشیر را به دست آورده و از آن استفاده کنید، اما مکان آنرا نمیدانید.
باری دیگر به انجمن باز میگردید. یک کوئست درخواست کمک از یک مزرعه در دهکده ی Knothole Glade دریافت میدارید که در ان گفته میشود یک بالورین (گرگنما) به آنجا حمله کرده است. شما در دهکده دنبال گرگنما میکنید اما نمیتوانید وی را از بین ببرید. یک زن به شما میگوید که این گرگنما شوهرش بوده است و به شما یک آویزه برای شمشیرتان میدهد تا به وسیله ی آن بتوانید گرگنما را بکشید. بعد از انجام این عمل، مردم دهکده ی کناتل گلید شما را به شرکت در مسابقه ی قهرمانی که میزبانش هستند، دعوت میکنند. شما در مسابقه ی قهرمانی شرکت میکنید و در مرحله آخر، با ویسپر همجنگ شده و
با کمک هم دشمنان را از بین میبرید. وقتی این مرحله تمام میشود، جک آو بلیدز از هیچکجا پدیدار شده و میگوید یک مرحله ی دیگر در پیش است، شما و ویسپر باید با هم بجنگید تا یکیتان بر دیگری فائق آید. بعد از بردن از ویسپر، شما میتوانید وی را بکشید یا زنده بگذارید.
پس از آن جک آو بلیدز به شما عنوان “قهرمان مبارزات قهرمانی” را میدهد و به شما یک آویزه به عنوان جایزه داده و ناپدید میشود.
یک پیام دیگر از ترزا مبنی بر زنده بودن مادر خود در زندانهای جک آو بلیدز دریافت میکنید. شما بعد از تفحص درمیابید که یک دروازه ی مخفی به زندانهای وی از طرف قبرستان وجود دارد. وقتی که مادر خود را نجات میدهید، جک آو بلیدز درهای زندان را بسته و شما را گیر انداخته و شما زندانی میشوید.
در زندان با همسلولیهای خود هرسال یک مسابقه ی دو دارید، و برنده میتواند وارد سلول رییس زندان شود تا وی برایش یک شعر بخواند. وقتی که وی در حال خواندن شعر است، شما باید کلیدش را بدزدید. اولین بار نمیتوانید این عمل را انجام دهید اما بار دوم، موفق شده و با مادرتان از زندان فرار میکنید. اینبار جک آو بلیدز نیست تا شما را متوقف سازد اما یک مخلوق عجیب با نیروی افزون، یک “کراکن”، شما را باز میدارد. وقتی وی را از پای در می آورید، مادر شما یک قدرت درونی شما را باز میکنید و به شما میگوید که به یک شهر در بیابانهای یخزده بروید، که یک شمشیر در آنجا مخفیست، و باید قبل ازینکه جک آو بلیدز به آن برسد باید آنرا بدست آورید.
وقتی به شهر میرسید متوجه میشوید یک مانع، مانع ورود شما به منطقه ی خفی شمشیر میشود و یک جیغ از درون این مکان میشنوید. شما سریعا از پله ها بالا میروید و و مشاهده میکنید مادرتان با جک او بلیدز ناپدید میشود. استاد انجمن با شما ابراز همدردی میکند و شما را تشویق به پیدا کردن شمشیر مینماید. او میگوید که میتواند با یک کتاب مانع را بردارد و به شما میگوید که به سرعت به آن شهر یخزده بازگردید. وقتی که به شهر میرسید میز را مشاهده میکنید که در حال به تله انداختن خواهر شما بدون نشانی از شمشیر در آن مکان است. وقتی که شما را میبیند به شما میگوید که جک آو بلیدز دارد با یک ورد خواهر شما را کنترل میکند، و خواهرتان میگوید که وی دروغ میگوید. در حال فکر کردن به این امر هستید که جک آو بلیدز سر میرسد و شما را به تله می اندازد.
او و میز در مورد مکان اصلی شمشیر صحبت میکنند و بعد از مدتی جک آ و بلیدز ناپدید میشود. بعد از ناپدید شدن وی، خواهر شما با یک جادو شما را آزاد میکند و شما باید یک نبرد سخت با میز داشته باشید. اما در آخر شما هستید که روی بدن شکست خورده ی میز می ایستید. میز از مرگ میترسد اما شما با زنده گذاردن وی میتوانید شانس بدست آوردن شمشیر را داشته باشید. شما توسط چند پورتال دنبال جک در آلبیون میروید تا اینکه به انجمن میرسید و عجیب آنکه این انجمن انجمن قبلی نیست، بلکه مکانیست در آتش و خون. شما استاد را میابید که روی زمین افتاده و به شما میگوید که باید جک را در تالار سرنوشت بیابید.
وقتی وارد تالار سرنوشت میشوید، یک شمشیر بزرگ فرو رفته در زمین را میبینید که هاله ای سبز آنرا فراگرفته است و جک که مادر شما را گرفته و خواهر شما را روی زمین نگاه داشته است. او خانواده ی شما را مسخره کرده و با شمشیر کردن مادرتان را میزند. خون وی هاله ی سبز را از بین میبرد و جک آنرا از زمین در می آورد و مظفرانه میخندد. بعد از یک جنگ پرکشش، شما جلوی خواهر خود می ایستید و شمشیر آئون در دستهای شماست، و یک پورتال که بدن جک را میمکد در طرف دیگر شما. خواهر شما بهتان میگوید که دو انتخاب بارید، میتوانید خواهرتان را بکشید و به پورتال دسترسی پیدا کنید، و یا بگذارید شمشیر را به درون آلبیون انعکاس دهید. انتخاب با شماست.