پروانه ای سفید را می بینم که آزادانه پرواز می کند. او روی یک گل سفید می نشید و از شهد آن تغزیه می کند، دوباره بالهایش را باز کرده و این بار روی انگشت اشاره پسر بچه ای می نشیند. هم کودک لبخند می زند و هم پروانه خوشحال است. نور سپید زیبایی از پشت ابرها بیرون می آید و پسر و پروانه سفید در حالی که لبخند می زنند به آن خیره می شوند.
دستی به صورت می کشم و ناگهان همه چیز تغییر می کند. تمام این تصاویر رویایی بیش نبوده. پروانه ای که دیدم کفتاری سیاه بود و گل سفید ، یک بیشه خشک و سخت بود. انگشت پاک کودک چیزی جز شاخه ای پوسیده از دل سنگ های کوه نبود و اما نور، نور سپیدی که دیدم خورشید گرما بخش نبود، آن نور جلوه ای کور کننده از پرتو ها بمب اتم بود…. و سر انجام هیچ کس آنجا نبود.
هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) را می توان یکی از بارزترین منتقدان جنگ دانست. او کسی است که اثرات جنگ را چشیده و قطعا این اثرات بسیار وحشتناک و سنگین تر از خرابی ها و تباهی های خود جنگ است. پدر و مادر او با چشمان خود انفجار بمب را در هیروشیما دیده اند و پدر هیدئو خود یکی از منتقدان و آگاهان جنگ و سیاست بود. تمام این موارد دست به دست هم داده اند تا کوجیما را بستری از یک ذهن منتقد تبدیل کنند، ذهنی که با خلاقیت خود به زیبایی انتقاد خود را همانند یک نقاشی رسم می کند و با دقت آن را رنگ آمیزی می کند.
سری بازی ها Metal Gear Solid علاوه بر ارث بردن صحنههای سینمایی و دیالوگ های طولانی ، از سینمای معنی گرا و ضد جنگ وام های زیادی گرفته . خود کوجیما می گوید:” من 70% بلدم فیلم بسازم و خودتان راجع به 30% باقی مانده قضاوت کنید” . کوجیما شخصی است که پیش از آن که به انفجار، خون و خشونت در بازی خود توجه کند به حرف هایی که قرار است در بازی بزند فکر می کند. در واقع این حرف ها یا بهتر بگویم انتقاد ها اساس و پایه اصلی بازی های او است به طوری که کوجیما به تازگی می گوید:” اگر می خواستم Metal Gear Solid: Peace Walker را روی PS3 عرضه کنم ،می بایست بیش از این که به حرف هایی که می خواهم در داستان بزنم به گرافیک و موسیقی می پرداختم و این چیزی نبود که من فعلا برای Peace Walker می خواستم”.
اما آخرین پروژه آقای کوجیما یعنی Peace Walker چه ایدئولوژی ها و انتقاد هایی در بر دارد. PW دقیقا هم راستا با شماره سوم MGS پیش می رود. دوباره در قالب شخصیت Big Boss قرار می گیریم و بازهم کوجیما به سراغ جنگ سرد گذشته امریکا و روسیه می پردازد. Peace Walker را می توان شخصی ترین شماره از سری بازی های MGS نام برد. کوجیما در این بازی دقیقا اهدافی را پیش می برد که در یکی دو سال گذشته اتفاق افتاده. محوریت اصلی داستان به بمب اتم می پردازد که این روزها بحث های زیادی در جوامع مختلف به راه انداخته.
بازی با تصویر یک هواپیما داخل یک دایره شروع می شود که به شکل علامت صلح در آمده. ریشه این علامت از دو کلمه V و I آمده که در گذشته های دور یک نوع علامت صلح بین کشتی ها بوده که با نشان دست ترسیم می شده است. اولین نکته ای که ما را کنجکاو می کند این است که چرا نماد صلح توسط یک هواپیما ترسیم شده ؟ با کمی دقت می فهمیم هواپیمایی که داخل دایره می بینیم یک هواپیما جنگی و بیشتر شبیه هواپیماهای بمب انداز اتم است. کوجیما از همین ابتدا به هجو و تمسخر واژه صلح امروزی می پردازد، صلحی که با یک هواپیمای جنگی ترسیم شده. چیزی که این موضوع را جالب تر می کند پشت زمینه این علامت است که در واقع یک پترن تلوزیونی است. پترن های تلوزیونی نشان صحیح و درست بودن تصویر به نمایش در آمده است و کوجیما با این کار یک مهر تایید بر حرف ها و سخن های خود در این بازی می زند که سمبل نمادین خود را یک واقعیت محض جلوه می دهد.
بازی در ساحل شروع می شود. Big Boss در حال ساخت یک ارتش است، ارتشی که نام آن “سربازان بدون مرز” است. اما سرباز بدون مرز چه معنی دارد ؟ در طی جنگ سرد هیچ گونه اقدام نظامی از سوی امریکا و یا روسیه در مقابل هم شکل نمی گرفت و به قولی هیچ لشکری با سربازهای اسلحه به دست برای مبارز با حریف وجود نداشت. این دوره مملو بود از جاسوس ها و سربازان مخفی بود. دوران جنگ سرد بیشتر به جمع آوری اطلاعات نظامی و ضعف های بین دو رقیب بود که مسلما برای جمع آوری چنین اطلاعاتی به جاسوس ها و به قولی سربازهای “بدون مرز” نیاز بود. سرباز بدون مرز کسی است که هیچ محدودیتی ندارد و دقیقا استعاره ای است بر جاسوس های زمان جنگ سرد و نحوه نبرد آنها.
Boss در MGS3 و در Flashback های PW تعریف جالبی از یک سرباز واقعی می کند. Boss به اسنیک می گوید سرباز واقعی در حقیقت کسی است که هیچ محدودیتی نداشته باشد. سربازی نباشد که فقط مطیع دستورات بوده و نه بیشتر و نه کمتر از آن عمل کند. سرباز واقعی کسی است که به صورتی برای نجات کشورش تلاش کند، حال این تلاش یا منجر به پیروزی می شود و یا در آخر به کشته شدن خود آن سرباز ختم می شود و Boss در راستای حرف خود برای کشورش جان می دهد. با توجه به این حرف ها جمله “سربازان بدون مرز” بیشتر برای ما معنی پیدا می کند. Kojima مستقیما با این جمله به نقد سربازان امریکایی می پردازد، سربازانی که یا به اجبار و یا به خاطر پول برای کشور خود می جنگند. البته کوجیما در این مورد هیچ اشتباهی نمی کند چون ما اگر نگاهی به جنگ های اخیر امریکا در ویتنام، افغانستان و عراق بکنیم دقیقا سربازهایی را می بینیم که در حقیقت مزدور هستند. آمارها نشان می دهد تعداد PMC ها( Private Military Company ) که در ازای دریافت پول جنگ می کنند هرروزه در جبهه های امریکا بیشتر می شود. ما در Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots هم به همین موضوع برمی خوریم که چطور این PMC ها جنگ را به یک منبع پول برای خود تبدیل کرده اند. این آمار و حقایق نشان می دهد که وطن پرستی در حقیقت چیزی نمادی و به قولی ظاهری است که در پس آن هر سیاست کثیفی شکل می گیرد.
در ادامه Big Boss به یک کمپ در کاستا ریکا می رود و با پرفسوری به نام Galvez آشنا می شود. بحرانی بزرگ در کاستا ریکا شکل گرفته و نوعی جنگ سرد و نظامی این منتطقه را تهدید می کند. پرفسور از اسنیک می خواهد برای دفاع از این سرزمین وارد جنگ شود و آنها را کمک کند، اما اسنیک از این کار امتناع می کند و اینجا است که پرفسور نواری را برای اسنیک پخش می کند که صدای Boss در آن است. عرق از روی صورت اسنیک جاری می شود. بزرگترین استاد او که سال های پیش با دستهای خودش وی را کشته هنوز زنده است . از اینجا است که سفر اسنیک برای کشف حقیقت آغاز می شود.
پرفسور برای وادار کردن اسنیک به داخل شدن به این جنگ دختر بچه 16 ساله ای را به او نشان می دهد که توسط مزدورها همراه با دوست خود اسیر شده بوده و این افراد کارهای بسیار وحشتناکی از قبیل تجاوز به او کرده اند. اسم این دختر Paz است. خود او می گوید که اسم او به زبان کوبایی یعنی صلح.
یکی از محوری ترین شخصیت ها چه از لحاظ داستانی و چه از نظر نماد پردازی و پیشبرد اهداف برای کوجیما همین Paz است. پاز همانطور که از نامش پیدا است نماد صلح است. حتی خود اسنیک چندین بار به همین موضوع اشاره می کند و به او گوش زدم می کند که تو نماد صلح هستی. اما نکته جالب این جا است که ما Paz را در کمیک های سیاه و سفید بازی با لباس قرمز می بینیم. این موضوع باز می گردد به همان نماد گرایی و انتقاد صلح در تصویر هواپیمای داخل دایره. کوجیما به ما صلحی را نشان می دهد که دیگر مانند همیشه سفید نیست و در حقیقت با قرمز که نمادی از جنگ، خون و کشتار است پوشیده شده. حتی ما Paz را در قالب نماد صلح ، دختری بی دفاع و معصوم می بینیم که به او تجاوز شده، حال سوال اینجا است که این چه صلحی است که رنگ و بوی خون می دهد و هر کسی به او تجاوز کرده ؟
در همین مرحله ما اسنیک را به عنوان یک سرباز امریکایی و در حقیقت اهرمی برای پیش برد سیاست های امریکا می بینیم. خود اسنیک بارها اشاره می کند که من سلاح جنگ هستم و در همین PW او خودش را با الفاضی مثل Tool ، Gear و Gun برای جنگ صدا می کند. ما در این جا با سربازی رو به رو هستیم که همانند جیسون بورن بازیچه ای برای پیش برد جنگ شده. بازیچه ای که در MGS3 به هویت اصلی و نقش خود به عنوان یک اهرم پی می برد. در ادامه اسنیک پس از راضی شدن برای شرکت در جنگ می گوید: ” من این کار را فقط به خاطر Paz (صلح) انجام می دهم”. آیا این جمله شما را یاد وطن پرست ها و سربازهای امریکایی نمی اندازد ؟ سربازهایی که در قبل توضیح دادیم در ظاهر وطن پرستی و برقراری صلح مورد سو استفاده قرار می گیرند. چیزی که به جیسون بورن گفته شد تا برای نجات انسان های بی گناه باید آدم کشی کرد؛ چیزی که به سم فیشر گفته شد برای دفاع و وطن پرستی برای کشورت باید خودت را یک خلافکار جلوه کنی؛ چیزی که به روی میلر در فیلم Green Zone گفته شد که برای سرکوبی تروریست مردم بی گناه را بکش.
از طرفی شخصیت دیگری در بازی وجود دارد به نام Kaz که به زبان ژاپنی یعنی صلح. او توضیح می دهد که در ژاپن بهای زیادی به واژه صلح می دهند و قوانین زیادی در این رابطه وجود دارد. ما در مورد Kaz کمی از وطن پرستی کوجیما و اشاره به کشور ژاپن در برقراری صلح را می بینیم.
اما این صلح چیست که تمام دنیا بر سر آن جنگ دارند ؟ اشارات اصلی کوجیما در PW دقیقا به جامعه امروزی امریکا و به خصوص باراک اوباما است. کوجیما پس از اهدا شدن جایزه نوبل صلح به باراک اوباما پیغامی به رئیس جمهور امریکا داد که واقعا جای تامل دارد؛ کوجیما می گوید: ” آیا بالاخره تاریخ جدیدی رقم می خورد ؟ شروع پروژه Peace Walker ؟ امیدوارم که این طور باشد. صلح به تنهایی به سمت شما نمی آید، باید هر دو به سوی هم حرکت کنید” .
جدای از تمجید کوجیما به خاطر گفتن چنین جمله زیبایی ما با اسم بازی( (Peace Walker به نکته ای دیگر پی می بریم. طی بیانیه پراگ ، باراک اوباما در مورد این قطع نامه می گوید: ” امیدوارم این بیانیه به یک سفیر صلح (Peace Walker ) تبدیل شود”. باراک اوباما سال پیش طی معاهده ای در پراگ با رئیس جمهور روسیه دیمیتری مرودوف قرار داد صلحی را امضا کرد که در راستای آن اوباما جایزه نوبل صلح را برد. طی این قرار داد دو طرف (امریکا و روسیه) که هردو بزرگترین تولید کننده های سوخت هسته ای و بمب اتم هستند به میزان یک سوم از تعداد کلاهک های اتمی خود خواهند کاست. در حال حاضر امریکا دارای حدود ۲۲۰۰ و روسیه دارای ۲۶۰۰ کلاهک اتمی هستند. این تعداد پس از امضاء و اجرای پیمان تازه برای هر کشور به ۱۵۵۰ کلاهک کاهش خواهد یافت.
بگذارید این بحث توافق بزرگ صلح بین امریکا و روسیه را در همین جا نگه داریم و سراغ جنگ سرد برویم و ببینیم آیا این پیمان صلح حقیقت دارد یا خیر. در جنگ سرد دو کشور روسیه و امریکا به جنگی بزرگ از نوع اطلاعاتی و سیاسی پرداختند. جنگی که در آن KGB (نیروی جاسوسی اطلاعاتی روسیه) و CIA (نیروی جاسوسی و اطلاعاتی امریکا) در حقیقت مهره های اصلی آن بودند. در طول جنگ سرد جاسوس هایی که این دو سازمان در خاک یکدیگر می فرستادند بسیار زیاد بود و هر کدام سعی داشتند بیشتر در مورد سلاح های اتمی دیگری بدانند.
دنیا پس از انفجارهای بزرگ اتمی هیروشیما و ناکازاکی به وحشتناک بودن جنگ اتمی پی برد و تمام کشورها بلا استثناء از استفاده از چنین موشک هایی بیم داشتند. در طول جنگ سرد احتمال جنگ هسته ای بین روسیه و امریکا و در نتیجه آغاز جنگ جهانی سوم به بالا ترین درجه خود رسیده بود و حتی ساعت Dooms Day (ساعتی نمادین که نشان دهنده وضعیت وخیم دنیا و نزدیک شدن به قیامت هسته ای است) به نیمه شب رسیده بود؛ اما در تعجب چنین اتفاقی رخ نداد، ولی دلیل اصلی چه بود ؟ دولت روسیه و امریکا هر دو از این بیم داشتند که دیگری از بمب اتم برای نابودی کشور مقابل استفاده کند. این ترس به نوعی عامل بازدارنده تبدیل شده که هر دو جبهه برای دوری از آن دست خود را از روی دکمه قرمز پرتاب موشک هسته ای برداشتند. کوجیما در قالب شخصیت Big Boss حرف جالبی در این زمینه می زند. در یک صحنه Chico از اسنیک می پرسد که ” تو به دنبال چی هستی؟” ، در حالی که ماموریت شما در این مرحله پیدا کردن بمب های اتمی است ، اسنیک می گوید:” به دنبال چیزی که هم می تواند تعادل را به دنیا بیاورد و هم می تواند باعث نابودی آن شود” این حرف دقیقا به نقش و ترس از بمب اتم در طی دوران جنگ سرد و استفاده نکردن هر دو جبهه از آن اشاره می کند.
پس از دوران سخت جنگ سرد رئیس جمهور وقت امریکا یعنی جان اف کندی با رئیس جهمور روسیه خورشچوف پیمان صلحی برقرار کردند که در واقع پایان دهنده جنگ سرد بود. در حالی که دنیا تصور می کرد با این پیمان صلح جنگ به پایان رسیده ، چند سال بعد دوباره جنگ سردی بین این دو ابر قدرت شکل گرفت که بازهم در چند سال بعد طی یک معاهده به پایان رسید . ولی آیا امروزه جنگ سرد پایان یافته ؟
کوجیما هیچ وقت به صلح بین این دو کشور اعتماد ندارد و حتی در پایان PW می بینیم که Boss می گوید: “صلح تنها یک توهم و رویا برای انسانها است” . PW در قالب جنگ سرد گذشته، اوضاع وخیم امروز را نشان می دهد و دقیقا به مبارزه روسیه و امریکا می پردازد. پرفسور گالوز می گوید:” انقلابیون کاستاریکا بازیچه ای در دستان KGB برای مبارزه با CIA و امریکا هستند” ای صحبت به مبارزه امریکا و روسیه در پس پرده و در قالب واسطه های دیگر می پردازد.
در ادامه این بحث جالب است بدانید که چند روز پیش، بیش از 10 جاسوس حرفه ای از KGB در امریکا شناسایی شدند، این در حالی است که پیمان صلح اوباما با روسیه به تازگی امضا شده و جالب اینجا است که آغاز کار این نیروها درست چند روز بعد از این معاهده بوده، پس واقعا باید به این صلح افتخار کرد که هنوز جوهر آن خشک نشده جنگ سرد و جاسوس بازی های این دو کشور آغاز شده !. در چند ماه گذشته جاسوس هایی از CIA و NSA هم در خاک روسیه و موسکو پیدا شدند ، ولی آیا آقای اوباما پس از امضای پیمان صلح به این موارد پی برده است ؟ بگذارید پاسخ این سوال را از هیدئو کوجیما بپرسیم.
کوجیما در یک حرکت جالب باراک اوباما را به بازی خود وارد کرده است!. شخصیتی به نام Coldman در بازی وجود دارد که به شدت شبیه به اوباما است. سر بی مو، پوست تیره و از جمله نام او Coldman (مرد خون سرد) تمام خصوصیات اوباما را جلوه می کند. اگر از این خصوصیات ظاهری راضی نمی شوید بگذارید به ماهیت اصلی این شخصیت بپردازیم. Coldman دقیقا نماد امریکا و اوباما است. دیالوگ های او به شدت ما را یاد سخن رانی های باراک اوباما می اندازد. از وعده های صلح و تغییر گرفته تا اعتماد به نفس بالا همه نشان از این شخصیت است.
Coldman در نماهای جالبی از دو انگشت خود به شکل V استفاده می کند که به واژه Victory و پیروزی اشاره دارد. او اعتقاد دارد صلح در راستای پیروزی می آید و در واقع V نماد صلح است. پیروزی چیزی است که در جنگ به دست می آید و این دقیقا به ایدئولوژی ها باطنی اوباما می پردازد که کوجیما آنها را رشته رشته کرده و برای ما شرح می دهد. Colman به کرار از واژه صلح و برقراری آن استفاده کرده. او کسی است که هدفش ایجاد صلح در جهان است (همانند اوباما) و حتی در پایان بازی در حال مردن می گوید:” من فقط می خواستم صلح را به جهان تقدیم کنم ” این در حالی است که این ایجاد صلح با تهدید روسیه توسط بمب اتم صورت می گرفت. Coldman می گوید:” بمب اتم بیش از این که تباهی بیاورد در واقع صلح تولید می کند” این طرز تفکر چیزی بود که در جنگ سرد اول شکل گرفت و کنایه ای است از کارهای اوباما و نحوه ایجاد صلح توسط وی. Coldman در ادامه می گوید: ” باید با بمب اتم نشان داد که ما این سلاح را داریم ، بدون این که از آن استفاده کنیم” این صحبت هم دقیقا به جنگ سرد و اهداف اصلی اوباما در معاهده پراگ می پردازد.
در طرف دیگر ما پرفسور گالوز را داریم. این مرد هم نماد روسیه و KGB است و این موضوع وقتی جالب تر می شود که ما او را در مقابل Coldman میبینیم . پرفسور گالوز یک دست فلزی قرمز (رنگ مخالف صلح) دارد و صحنه ای جالب در بازی وجود دارد که گالوز با دست قرمز خود دست Paz (نماد صلح) را بالا می گیرد و می خواهد او را وادار کند که به Coldman (نمادر امریکا) شلیک کند. این صحنه دارای اوج نماد پردازی است که روسیه و امریکا با بازیچه ای به نام صلح به جنگ هم می پردازند. اخیرا در فصل آخر سریال 24 به وضوح این نماد پردازی ها را میبینیم.
حالا پس از خواندن این شواهد و همچنین اشارات کوجیما فکر می کنید واقعا بین امریکا و روسیه پیمان صلح برقرار شده ؟ آیا جنگ سرد از بین رفته است ؟ آیا صلحی که می بینید واقعی است ؟
در ابتدای این متن یک قطعه ادبی خواندید که چه پلیدی هایی پشت چهره زیبای صلح خوابیده. بگذارید این موضوع را از زبان کوجیما بررسی کنیم.
در حالی که بازی پایان یافته و همه ما Paz را یک دختر معصوم و نماد صلح می شناسیم ، هیدئو کوجیما آخرین برگ خود را رو می کند و همه را انگشت به دهان نگه می دارد. Paz آن کسی نبود که فکر می کردیم. او در حقیقت رباطی فرستاده شده از Cypher است که به نوعی یک جاسوس سه جانبه بوده . کوجیما همانند ابتدای بازی صلحی که ما می شناسیم را به تمسخر می کشد . در این جا Kaz می گوید که این Paz نیست ، او خودش نیست ولی Paz با خنده ای شیطانی می گوید این واقعیت من است. حتی ما Paz را در این صحنه لخت می بینیم، کوجیما در این صحنه با لخت کردن Paz قصد دارد لباس را که استعاره ای از پوشش جلو چشمان ما است را کنار بزند و حقیقت واقعی و لخت را به ما نشان دهد.
Paz در حالی که امید اسنیک از صلح به صفر رسیده می گوید: “نماد صلح (با اشاره علامت دست V) از پیروزی است و صلح بازیچه ای برای پیروزی در مبارزه است” . آیا سفیر صلح (Paz) به بازیچه بودن صلح در جهان و البته پیمان پراگ اشاره نمی کند ؟ آیا کوجیما با به تصویر کشیدن عکس پروانه در قالب نماد صلح روی موشک ها و Metal Gear های پرتاب بمب اتم ، نوعی انتقاد شدید از صلح نمی کند ؟
Metal Gear Solid: Peace Walker یکی از بهترین های این سری است و البته این بازی به ظاهر کوچک که روی PSP عرضه شده آنچنان حرف های بزرگی می زند که صد ها جلوه گرافیکی و ترفندهای گیم پلی نمی توانند به بیان آن بپردازند. کوجیما همانند دیوید کیج سعی در گره زدن صنعت بازی و سینما دارد و این در حالی است که نقد ها و ایدئولوژی های او در مورد جنگ به نوعی کلاس درس برای نسل حاظر و شناخت بهتر در مورد جهان امروز است.
در آخر این متن را با جمله ای از پیام آور حقیقی صلح یعنی مولانا تمام می کنیم. “درود بر شما ، باشد که همیشه صلح یارتان باشد”