امروزه صنعت گیم و بازیهای تصویری یکی از پرطرفدارترین سرگرمی های خانگی به شمار میروند که توانستهاند در ظرف زمانی اندک جایگاه ویژهای در میان اقشار مختلف جوامع بدست آورند. این صنعت از زمانی که با بازی معروف و ساده Ping Pong میهمان خانه های میلیون ها خانواده شد تا به امروز که عناوینی نظیر God of War و Final Fantasy و … با تکنولوژیهای فوق پیشرفته خود قدرت نمایی میکنند شاهد رشد و تغییرات فراوانی در همه سطوح بوده است. بدون شک افراد و اشخاص فراوانی در طی این روند رو به رشد تدریجی و رساندن این صنعت به وضعیت کنونی آن که اکنون ما شاهد آن هستیم نقشهای اساسی و انکار ناپذیری داشتهاند اما کم پیدا میشود تا کسی توانسته باشد به یکباره گامی بزرگ در پیشرفت بازیهای رایانهای برداشته و سطح آن را برای همیشه به مرحله جدیدی از استانداردها ارتقا بخشد. بی تردید یکی از تاثیرگذار ترین و معدود افرادی که توانسته با نبوغ و استعداد خود تغییر و تحولات اساسی در این صنعت ایجاد کرده و آن را گامی دیگر به سوی آیندهای که در انتظار آن است پیش برد، بازیساز افسانه ای Hideo Kojima است که اکثر گیمرها او را به واسطه سری بازی های Metal Gear شناخته و یا به عبارت صحیح تر میپرستند!.
هیدئو کوجیما در 24 آگست سال 1963 میلادی در منطقه Stagaya (نزدیک استان چیبا) در شهر توکیو ژاپن به دنیا آمد. در سن سه سالگی بود که به دلیل مشکلات شخصی پدرش مجبور شد به همراه خانوادهاش توکیو را به مقصد شهر Kobe در جزیره کوچک Honshu وداع گوید. سفری کاملا ناخاسته و ناگهانی که به عقیده خودش مهم ترین اتفاق زندگی و منشا اصلی بروز استعدادهایش به واسطه زندگی در محیطی طبیعی و باز بود. اگرچه در آن زمان هنوز صنعت بازیهای رایانهای پا به عرصه وجود نگذاشته بود اما هیدئو از همان کودکی به بازی کردن علاقه وافری داشت و بیشتر وقت آزاد خود را به همراه دوستانش صرف گشت و گذار و تفریح در طبیعت و انجام بازی “توکیگو” (نوعی بازی سنتی ژاپنی، شبیه به بازی دزد و پلیس) میکرد. زمانی هم که از بازی کردن زیاد خسته میشد، شروع به لگد زدن به بطریهای خالی میکرد!!.
با گذشت زمان و رایج شدن شکلی جدید از سرگرمیهای خانگی اولین زمینههای علاقهمندی به هنرهای دیجیتالی در درون هیدئو شکل گرفت. هیدئو که بدلیل تغییر مکانهای مکرر خانوادهاش هیچ گاه نمیتوانست بیشتر از چند سال در یک شهر بماند، اکثرا تنها بود و برای فرار از تنهایی و پر کردن این خلاء زندگیش غالبا به تلوزیون روی میآورد، از این رو به شدت مجزوب فیلمهای سینمایی، خصوصا فیلمهای وسترن شده و از آن پس به جای بازی دزد و پلیس خود را به شکل کابویها در آورده و به دیگر دوستانش که خود را شبیه به سرخپوستها آرایش میکردند، حمله میکرد!
هیدئو از دوران کودکی به نویسندگی و مخصوصا نقاشی علاقه شدیدی داشت اما خانواده او که با مشکلات مالی متعددی دست و پنجه نرم میکردند، همواره از آینده او و وضعیت نامعلوم اقتصادی که با روی آوردن به هنر گریبانگیر او میشد، میترسیدند. چرا که عموی هیدئو که یک نقاش بود نیز وضع مالی خوبی نداشت، از این رو هیدئو را تشویق نموده تا در رشته اقتصاد و دارایی در دانشگاه به تحصیل خود ادامه دهد.,اگر چه هیدئو در دانشگاه مشغول به تحصیل در رشته اقتصاد بود اما هنوز علاقه خود به نویسندگی را از دست نداده و ایدههای داستانی فراوانی در ذهن خود میپروراند. هیدئو که جدیدا به نوشتن داستان روی آورده بود تلاش فراوانی برای چاپ داستانهای خود در مجلات مختلف نمود اما هیچ وقت موفق به انجام این کار نشد، چرا که داستان های او اکثرا داستانهایی سنگین و معمولا بیش از 400 صفحه بودند اما هیچ مجلهای حاظر به چاپ داستانی با بیش از 80 صفحه نبود. هیدئو از کودکی، یعنی از همان دوران که به گودزیلا عشق میورزید!، از بمب اتم وحشت داشت و سایه این ترس همیشه بر زندگیش سنگینی میکرد. از این رو تم اصلی همه داستانهایش بمب اتم و خطر نابودی جهان در یک لحظه بود اما او تنها کسی نبود که از شنیدن نام بمب اتم وحشت و هراس داشت، تمام مردم ژاپن ترس مشابهی داشتند، چرا که هیچ ملتی همانند آنها طعم تلخ بمب اتم را نچشیده است. از این رو هیچ مجلهای حاظر به چاپ داستان های او در رابطه با بمب اتم و بازکردن این زخم قدیمی نبود.
پس از ناکامیهای پی در پی او برای چاپ داستان هایش، هیدئو عظم خود را جزم کرد تا با خرید یک دوربین فیلم برداری ایدههایش را به تصویر کشد. از این رو به همراه دوستانش یک دوربین 8 میلیمتری تهیه کرده و به فیلم سازی روی آورد، اما لمس یک تجربه جدید از دنیای سرگرمی های تصویری برای همیشه مسیر زندگی هیدئو را تغییر داد.
هیدئو که کماکان عاشق بازی و سرگرمی بود در دوران دانشگاه خود با شکل جدیدی از سرگرمی به نام بازیهای رایانهای آشنا شد. هیدئو که همانند اکثر مردم ژاپن با بازی Super Mario Bros عاشق بازیهای رایانهای شده بود، ایدههای جدیدی در درونش در حال شکل گیری بود. کوجیما در آن زمان به هیچ وجه شرایط کار در سینما و توانایی پرداخت هزینه های هنگفت ساخت یک فیلم را نداشت از این رو تصمیم گرفت تا به جای فیلم، ایدههایش را از طریق دنیای بازیهای رایانهای در معرض دید دیگران قرار دهد، به همین دلیل در سال 1986 و در سن 23 سالگی و در سال آخر دانشگاه خود به شرکت Konami پیوست و در قسمت بازیسازی برای MSX به عنوان یک طراح مشغول به کار شد.
هیدئو که به دلیل تحصیل در رشته غیر مرتبط با این صنعت به هیچ وجه از برنامه نویسی اطلاعی نداشت در ابتدا برای ساخت بازی دلخواهش دچار مشکلات فراوانی بود و از سوی دیگر اکثر طرحهایش که به مسوولان اصلی شرکت داده بود رد میشدند. به همین دلیل وی در سال اولیه کارش موفق به کار بر روی پروژه اصلی خود نشد.
هیدئو پس از ورود به شرکت Konami به سرعت به عنوان دستیار کارگردان بر روی بازی Penguin Adventure مشغول به کار شد. کار ساخت این عنوان در همان سال به اتمام رسیده و این عنوان در همان سال برای MSX منتشر شد. اگرچه هیدئو نیز در ساخت این عنوان سهیم بود اما اولین بازی که هیدئو واقعا بر روی آن کرده و نشان دهنده طرز تفکر او بود، عنوانی به نام Lost Warld بود!!. بله درست خواندید و هیچ اشتباه تایپی نیز رخ نداده است، نام این بازی دقیقا Lost Warld بود. این بازی که هیدئو نام عجیب آن را از ترکیب دو لغت War و World ساخته بود عنوانی با درونمایه جنگ جهانی بود که تا حدودی از سری بازی های Mario اقتباس شده بود. متاسفانه این بازی هیچگاه منتشر نشد و Konami که تصور میکرد این عنوان به علت مفاهیم سنگین خود شانسی برای فروش ندارد پروژه ساخت آن را در اواسط کار متوقف کرد.
پس از متوقف شدن پروژه ساخت LW هیدئو به سرعت مقدمات ساخت پروژه بعدی خود را فراهم آورد. عنوانی که سرآغاز یکی از بهترین و موفق ترین عنوان های نسل حاضر شد و توانست به چنان محبوبیت و عظمتی دست یابد که شاید خود هیدئو نیز هیچ گاه آن را پیش بینی نمیکرد!. سرانجام اولین بازی هیدئو که Metal Gear نام داشت در سال 1987 برای MSX2 منتشر شد. MG روایتگر داستان سربازی شکست ناپذیر به نام Solid Snake بود که به منظور متوقف کردن نسل جدیدی از تانکهای مجهز به سلاحهای اتمی به نام Metal Gear به منطقهای به نام Outer Heaven اعظام میشود.,MG در زمان خود اولین بازی بود که به جای رویارویی مستقیم با دشمنان بر مخفی کاری و انجام ماموریتها بدون راه انداختن سر و صدای زیاد تاکید داشت. نکته جالب در مورد این عنوان این بود که بسیاری از المانهایی که امروزه به بخشی جدا ناپذیر و مشخصه بارز سری MGS تبدیل شدهاند برای اولین بار در MG معرفی شدند، مانند ارتباط بیسیم!.MG که اولین عنوان شخصی هیدئو بود به خوبی نمایانگر دلمشغولیها و علاقه مفرط او به سینما بود به طوری که اکثر المانهای به کار گرفته شده در آن الهام گرفته از آثار معروف سینمایی و فیلمهای مورد علاقه خود هیدئو بود. به عنوان مثال ایده مخفی کاری در بازی از فیلم “فرار بزرگ”، نام اسنیک از فیلم “فرار از نیویورک” و طرح کاور بازی از استیل معروف مایکل بین در ترمیناتور 1 الهام گرفته شده بود. حتی چهره رییس آخر بازی، Big Boss، دقیقا از روی چهره هنرپیشه معروف سینما، شون کانری (جیمر باند)، طراحی شده بود!.
پس از موفقیت تجاری MG در ژاپن این عنوان بدون دخالت شخص هیدئو برای کنسول Famicom نیز پورت شده و به بازارهای غرب نیز راه یافت. MG در بازارهای غرب نیز به شدت مورد توجه گیمرها قرار گرفته و در مجموع توانست به فروشی بالغ بر یک ملیون نسخه دست پیدا کند.
پس از موفقیت اولین بازی هیدئو سران Konami دست او را برای ساخت بازیهای خود باز گزاشته و به این ترتیب هیدئو دومین بازی خود را در سال 1988 با نام Snatcher (رباینده) منتشر ساخت. این بازی که همانند MG به جنگ جهانی و خصوصا جنگ سرد مربوط میشد در باری موجودات ناشناختهای بود که میتوانستند بعد از نابودی انسانها خود را به شکل آنها در آورند و شما میبایست با استفاده از شخصیت اصلی بازی، Junker به مقابله با آنها پرداخته و دنیا را از خطر جنگ عظیمی دیگر نجات میدادید. Snatcher نیز همانند اثر قبلی هیدئو از فیلمهای سینمایی متعددی مخصوصا دو فیلم ترمیناتور 2 (جیمز کامرون/ 1984) و Blade Runner (رایدلی اسکات/1982) الهام گرفته شده بود.
پس از موفقیت Snatcher و کسب افتخاری دیگر برای او، هیدئو بار دیگر به سراغ MG رفته و شماره دوم بازی را با نام MG2: Solid Snake در سال 1990 برای MSX2 منتشر ساخت.
در سال 1994 هیدئو با ساخت عنوانی دیگر توانست بار دیگر مهارت خود در بازی سازی را به همگان اثبات کند. این بازی که Policenauts نام داشت و همانند LW نامش از دو کلمه Police و Astronauts (فضانورد) مشتق شده بود، داستان پلیس فضایی به نام Jonathan Ingram بود که پس از 25 سال غیبت بار دیگر به زمین بازگشته و به عنوان یک کاراگاه خصوصی بر روی زمین مشغول به کار میشود.
Policenauts در ابتدا برای کنسول PC-98 شرکت NEC ساخته و سپس در سال های 95 و 96 برای کنسول های Playstation و Sega Satrun پورت شد. این بازی نیز توانست به فروشی فوقالعاده دست یافته و به عنوان یک بازی موفق دیگر در کارنامه پرافتخار هیدئو قرار گیرد.
هیدئو که به تازگی به بازی های Adventure علاقهمند شده بود به عنوان تهیه کننده بر روی ساخت بازی Tokimeki Memorial که با موتور Policenauts ساخته میشد شروع به کار کرد.
اگر چه هیدئو با ساخت بازی های خود توانسته بود خود را به عنوان یک بازی ساز چیره دست در Konami تثبیت کند اما به جرات میتوان گفت که در سال 1998 بود که هیدئو شهرت جهانی یافته و توانست از آن به بعد پله های ترقی را چند تا چند تا بالا رود!. این سکوی پرتاب برای هیدئو چیزی نبود جز عنوانی به نام Metal Gear Solid!. عنوانی که با موفقیت و فروش عجیب خود همه افراد حتی Konami را نیز متعجب کرد!.
اگر چه هیدئو تا آن زمان توانسته بود با ساخت دو عنوان MG و MG2 تا حدودی ایدههایش را به نمایش در آورد اما این همه آن چیزی که او میخواست نبود. با ورود نسل جدید کنسولهای خانگی هیدئو که اینبار میتوانست با کمک تکنولوژیهای جدید بیشتر افکار خود را پیاده سازی کند شروع به کار بر روی عنوان جدید خود کرد. شماره سوم از سری بازی های Metal Gear اما اینبار با تغییرات فراوان، از این رو هیدئو با موافقت مسوولان Konami تصمیم بر آن گرفت تا عنوان جدید خود را علارغم اینکه شماره سوم سری به حساب میآمد با نام Metal Gear Solid منتشر کرده و MGS نقطه شروعی جدید برای “اسنیک” باشد.
هیدئو که از دوران کودکی به بازی قایمباشک علاقه بسیاری داشت تصمیم داشت با ترکیب ایدههای مخفی کاری با این بازی شکل جدیدی از مخفی کاری سه بعدی ارایه دهد. شخصیت اصلی MGS نیز همانند دو عنوان قبل Solid Snake بود، شخصیتی که با طراحی جدید و شخصیت پردازی عالی و بی نقص خود توانست به سرعت خود در دل میلیونها گیمر جا کرده و به یکی از محبوبترین شخصیتهای بازیهای رایانهای تبدیل شود. MGS با داستانی سنگین، صحنههای سینمایی طولانی و سکانسهای تماشایی که بر گرفته از فیلم های معروفی چون غلاف تمام فلزی و Fury بودند هرچه بیشتر از قبل نمایانگر علاقه هیدئو به سینما بود.
,هیدئو اینبار با ترکیب داستانی پیچیده و جذاب، شخصیت پردازیهای بی عیب و نقص و مثال زدنی با گیمپلی عالی موفق به خلق یک بازی زیبای دیگر برای کنسول Playstation شد و توانست جایگاه خود را به عنوان یک بازیساز جادویی در سطح جهانی تثبیت کند.
بعد از موفقیت کم نظیر MGS هیدئو کار بر روی شماره دوم بازی برای کنسول بعدی شرکت Sony یعنی Playstation 2 را آغاز نمود اما در این فاصله کار بر روی عنوانی جدید به نام Zone of the Enders برای کنسول PS2 را آغاز کرده و آن را در سال 2001 منتشر نمود. این بازی که بر خلاف آثار قبلی هیدئو به جنگ و مساول بعد از آن هیچ ارتباطی نداشت و در رابطه با رباتهای معروف 18 متری ژاپن یعنی Gundam ها بود. این عنوان نیز به همراه مجموعه آنامیهایی که بر اساس آن ساخته شد توانست محبوبیتی وحشتناک در ژاپن و دیگر کشورها بدست آورد.
بعد از عرضه موفق ZotE و در اواخر سال 2001 شماره دوم سری MGS با نام MGS2: Sons of Liberty برای کنسول PS2 منتشر شد. این بازی با فروش استثنایی خود توانست از همان ابتدا موفقیت کنسول PS2 را تضمین کند. داستان و شخصیت پردازی های MGS2 به قدری عمیق و فلسفی بود که باعث شد هیدئو در میان 10 کارگردان برتر سال 2002 از نگاه Newsweek قرار گیرد!.
هیدئو که همواره در پی خلق عنوانهای جدید و متفاوت بود پس از انتشار MGS2 تصمیم گرفت کار بر روی سری MGS را برای همیشه کنار گذاشته و با قرار دادن اختیار ساخت شمارههای بعدی بازی به تیمی جوان، خود بر روی عنوانهایی جدید کار کند.
هیدئو پس از گرفتن این تصمیم کار بر روی یک عنوان جدید به نام Boktai: The Sun Is in Your Hand برای کنسول GBA را آغاز کرده و آن را در سال 2003 منتشر ساخت اما متاسفانه این عنوان با تمام زیباییهای خود مورد توجه گیمرها قرار نگرفت. هیدئو در همان سال شماره دوم از سری ZotE را نیز با نام ZotE2:The 2nd Runner برای کنسول PS2 منتشر ساخت اما این عنوان نیز در خارج از ژاپن نتوانست به موفقیتی دست یابد.
هیدئو که تصمیم گرفته بود دیگر بر روی سری MGS کار نکند با مشاهده نتیجه کار گروه جوانی که بر روی ساخت شماره سوم بازی کار میکردند، با اصرار فراوان طرفداران مجموعه بار دیگر کار بر روی سری MGS را آغاز کرده و به سختی شروع به کار بر روی شماره سوم سری MGS نمود.
در خلال ساخت شماره سوم سری MGS در طی همایشی، به درخواست شیگرو میاموتو دیگر مرد افسانه ای ژاپن، هیدئو تصمیم به بازسازی MGS برای کنسول GC گرفت اما از آنجایی که خود و همراهانش به سختی مشغول کار بر روی MGS3 بودند وظیفه ساخت آن را به عهده شرکت Silicon Knights سپرد.
با تلاش فراوان هیدئو و یارانش شماره سوم سری MGS با نام Metal Gear Solid3:Snake Eater منتشر شده و برگی دیگر از دفتر افتخارات هیدئو ورق خورد. MGS3 که اینبار روایت گر داستان پدر اسنیک، Big Boss بود، در اواخر سال 2004 و در میان انبوهی از بازی های دیگر همانند Halo 2 و GTA4: SA که تبلیغات بسیار گستردهای برای آنها شده بود روانه بازار شد و توانست به موفقیت بزرگی دست یابد.,با اتمام پروژه MGS3 هیدئو اینبار به سراغ کنسولهای دستی رفته و شماره دوم عنوان Boktai را برای کنسول GBA و دو عنوان MGS:Portable Ops و Metal Gear Acid را برای کنسول PSP منتشر ساخت. پس از عرضه این سه عنوان هیدئو بار دیگر به سراغ MGS3 رفته و نسخه بهبود یافته آن را با قابلیتهای آنلاین با نام MGS3: Subsistence برای کنسول PS2 روانه بازار کرد.
اما هیدئو که پس از اتمام ساخت MGS3 بار دیگر اعلام نموده بود دیگر بر روی ادامه MGS کار نخواهد کرد و قصد دارد بر روی یک عنوان جدید و متفاوت کار کند در جریان E3 سال 2005 در میان شگفتی همگان اعلام نمود که خود و تیم تحت سرپرستیش بار دیگر با نام Kojima Production بازگشته و بر روی ساخت MGS4 و در واقع آخرین قسمت از این مجموعه حضور فعالی خواهند داشت!. به این ترتیب شماره چهارم از سری MGS با نام Metal Gear Solid4:Guns of the Patriots برای کنسول PS3 منتشر شد.
هیدئو که با MGS4 پایانی زیبا و دلنشین برای داستان سرباز خستگی ناپذیر، اسنیک، فراهم آورده بود بار دیگر اعلام نمود که دیگر بر روی هیچ MGS کار نخواهد کرد و قصد دارد بر روی بازیهای جدید و متفاوتی کار کند. هیدئو که از روند رو به افول شرکتهای ژاپنی و تسخیر این بازار توسط سازندگان غربی ابراز نگرانی کرده بود، تصمیم به ساخت بازیهای متفاوت و قابل رقابت با بازیهای مشابه غربی گرفت. از این رو از چندین شرکت بازیسازی غربی بازدید کرده و بارها اعلام نمود که قصد ساخت عنوانی جدید و متفاوت دارد اما…
بار دیگر در جریان E3 امسال از بازیهای جدید هیدئو پرده برداشته شد و بار دیگر MGS!. هم اکنون هیدئو به همراه تیم همیشگیش که بر روی MGS4 کار کردند مشغول کار بر روی عنوان جدیدی از سری MGS با نام Metal Gear Solid : Peace Walker برای کنسول PSP است، همچنین هیدئو به عنوان تهیه کننده بر روی عنوان Metal Gear Solid : Rising و به عنوان ناظر بر روی پروژه Castelvania : Lord of Shadows در حال فعالیت است.
هیدئو کوجیما مردی خستگی ناپذیر و بازیسازی خوش ذوق و ماهر است که همیشه دیدگاه منحصر به فردی داشته است. هیدئو نیز همانند اکثر مردم ژاپن تنفر خاصی از جنگ و بمبهای اتمی داشته و اشاره به معضلات هستهای در اکثر عنوانهایش از جمله MG و MGS گویای این مدعاست. هیدئو بازیسازی است که همیشه به دنبال تجربه های جدید و لمس ناشناختهها است. او همیشه دیدی خاص به بازیهای رایانهای داشته و در تلاش بوده تا بازیهایش برای گیمرها قابل لمس و باور پذیر باشد.
هیدئو یکی از معدود بازیسازانی است که علایق شخصیش به شدت در عمق کارهایش قابل مشاهده است. همانند علاقه ویژه او به سینما و ادبیات. همین امر نیز باعث شده تا خیلی از منتقدین مقرض او را به شدت هدف حملههای خود قرار داده و به او ایراد گیرند که او خصوصا در سری MGS به جای بازی، فیلم ساخته است و کاری کرده است که گیمرها با دیدن آن همه صحنه سینمایی و دیالوگ های فراوان بیشتر بیننده باشند تا بازی کننده!.
اما با همه این تفاسیر مهارت بالای هیدئو در ساخت بازی و کارگردانی بر هیچ کس پوشیده نیست و کسب جوایز مختلف از سوی مجلات و سایت های مختلف نظیر کسب رتبه هفتم از لیست 100 کاگردان برتر سال 2008 از سوی مجله Edge نیز شاهدی بر این مدعاست.
در آخر میتوان گفت هیدئو فردی است که با بازیهای بی نقص خود توانسته دل میلیونها گیمر را بدست آورده و موفقیت کنسولهای شرکت Sony را تضمین کرده و به جایگاه امروزی آن رساند. شاید هیدئو بار دیگر بر روی سری MGS کار کرده و MGS5 را نیز روانه بازار کند و یا شاید هم دیگر هیچگاه به سوی ساخت قسمت های شماره دار MGS نرود، اما در هر صورت چیزی که مهم و قابل اهمیت است این است که هر اتفاقی که بیفتدSony و طرفدارانش برای همیشه مدیون هیدئو هستند. هیدئو متشکریم.