اگر امکان دست بردن به زمان و ویرایش آن وجود داشت، اگر می شد در آن تصرف کرد و با توقف آن، شرایط را تغییر داد، شاید هیروشیما الان شهری تاریخی نبود یا هیتلر با نازی ها بر جهان حکمرانی می کردند. ندامت ما با گذشت زمان بیشتر و بیشتر می شود و نمونه های این چنینی آوردن بیهودگی محض است. شاید اگر این امکان وجود داشت ما هرگز نسلی که نینتندو و سگا، پرچمداران آن بودند را رها نمی کردیم و بار سفر به مقصد ها و نسل های بعدی نمی بستیم. اما مانند نمونه های قبلی، این هم یک آرزوی بیهوده است اما چیزی که پیش روی ماست گذار از این نسل به نسل بعدی را برای ما آشکار می کند. گذاری که طبل جنگ آن را نینتندو با معرفی Wii U در کنفرانس سالانه خود در لس آنجلس کوبید، جنگی که کم کم مسبب ویران شدن این نسل و خاطراتمان با آن خواهد شد. در این مقاله ابتدا نگاهی بر این نسل و نحوه شروع آن خواهیم انداخت، سپس نیاز های این نسل را مجسم خواهیم کرد و در مرحله بعدی نسل هشتم را تجسم خواهیم کرد، طبعات معرفی Wii U را بررسی می کنیم و در ادامه مقاله به پیش بینی نسل بعد و احتمال پیوستن شرکت های دیگر به کارزار بازی های رایانه ای خواهیم پرداخت.
در تاریخ بازی های ویدیویی، به نسلی که در حال حاضر در آن هستیم، نسل هفتم می گویند؛ نسلی که 3 قدرت بلامنازع صنعت بازی های ویدیویی آن را شروع کردند و تا به این لحظه مشغول توسعه آن هستند. نسل هفتم را ماکروسافت با عرضه XBOX 360، دومین تجربه کنسول خانگی خود در بیست و دوم نوامبر سال 2005 میلادی آغاز کرد. به دنبال آن و یک سال بعد سونی و نینتندو؛ PS3 و Wii را روانه بازار کردند تا رسما از تاریخ 19 نوامبر سال 2006 میلادی، رقابت در نسل هفتم به اوج خود برسد. نسل هفتم را می توان اجماعی از قدرت و توان پردازشی و نوآوری و خلاقیت نامید. بخش قدرت را PS3 بر عهده گرفت، با توان پردازشی بالا و استفاده از پردازشگر Cell که بعد ها در بسیاری از امور نظامی و تحقیقاتی به کار گرفته شد. نینتندو هم با Wii خلاقیت را به این نسل تزریق کرد. Wii هیچ بویی از قدرت و پردازشگر های آن چنانی نبرده بود، انتظاری هم از Wii نمی رفت، زیرا همان کنسولی که نام رمز آن “انقلاب” بود، توانست یکه تاز عنصر خلاقیت نسل هفتم شود. اما آن سوی میدان، ماکروسافت ِ باهوش قرار داشت. ماکروسافت درسی بزرگ از نسل قبل و شکست بزرگ خود در برابر PS2 گرفت. ماکروسافت به این نتیجه رسید که صرفا قدرت دلیل پیروزی نیست. ماکروسافت دلیل شکست XBOX در برابر PS2 را فهمید، اینکه کسی برنده می شود که زودتر آغاز کند، کسی برنده می شود که ارزان تر باشد و کسی برنده می شود که کمیت را فدای کیفیت کند. XBOX360 قدرت را داشت ولی زودتر آغاز کرد، ارزان تر آغاز کرد و کمیت را فدای کیفیت کرد. اگر بخواهیم منصفانه و به دور از جدال های همیشگی طرفداران دو جبهه این جنگ بنگریم، شاید ماکروسافت از همان ابتدا دارای HDMI نبود، شاید از یک پردازشگر مانند Cell بهره نمی برد و بر خلاف سونی با همان مدیا قبلی یعنی DVD ادامه داد اما بدون شک از سونی خلاق تر و باهوش بود و توانست با Kinect هوشمندانه و بدون هیچ گونه ضرری به عمر خود اضافه کند و عده بیشتری را نسبت به سونی به طرف خود سوق دهد.
این فقط یک روی سکه بود، آن روی سکه بی هیچ اغراقی سونی برنده میدان بود، کنسولی با ویترینی از بهترین بازی های انحصاری که باعث شد فاصله سونی با رقیب اصلی اش یعنی ماکروسافت بیشتر از یک سال نشود. جدا از بحث مقایسه میان 3 عضو اصلی این نسل، نسل هفتم، نسل شکوفایی بازی های رایانه ای بود. در این میان شبکه های قدرتمند PlayStation Network و XBOX Live بیشترین سهم را در این شکوفایی داشتند. ایجاد یک اجتماع بزرگ میان بازیکنان و اتصال آن ها به یکدیگر که باعث رشد روز افزون تاثیر این شبکه ها بر بازی های عرضه شده در این نسل شد تا جایی که هیچ بازی بدون این امکان، شانسی برای موفقیت نداشت. البته این تنها مزیت این شبکه ها نبود. شبکه های آنلاین باعث شد تا دو شرکت قدرتمند سونی و ماکروسافت با اتکا به شبکه های آنلاین، نگاه ویژه ای به بازیسازان مستقل و بازی های Arcade داشته باشند، این نگاه ویژه تا جایی پیش رفت که قدرت و پردازش بی اثر شد و بازی های Arcade سهم بسزایی از بازار را در اختیار خود قرار دادند. بازی هایی مانند Limbo و Flower و … که نفسی تازه در روح مرده نسل هفتم دمیدند.
تا به امروز که این نسل به نفس کشیدن خود ادامه می دهد، باز هم می توان حس کمال گرایی و سیری ناپذیری سازندگان را در آثار آن ها دید، تا جایی که بسیاری معتقدند سال 2011 پربارترین سال نسل هفتم خواهد بود. قطعا این نکته بسیار قالب توجه خواهد بود که با گذشت 6 سال از آغاز این نسل، هنوز هم نشانی از پیری و بازنشستگی در آن دیده نمی شود. بازی هایی مانند Battlefield 3 و Uncharted 3 و Forza Motorsport 4 و عناوینی از این قبیل، قطعا تا سال ها یا به عبارتی دقیق تر؛ تا حوالی سال 2014 میلادی ما را از تولد نسلی دیگر بی نیاز خواهد کرد.
به نسل هشتم، به خلاقیت، به قدرت و به جاه طلبی افزرون بر آنچه پیشتر دیده اید، خوش آمدید. اگر بخواهیم دقیق تر نسل هشتم و آغاز آن را موشکافی کنیم، می توانیم بگوییم نسل هشتم را نینتندو با 3DS آغاز کرد. ادامه ای بر موفق ترین کنسول دستی دنیا که بیشتر به علت صفحه نمایش سه بعدی خود؛ بی نیاز به عینک های دست و پا گیر معروف شد. بله، نسل هشتم را کنسول های دستی آغاز کردند. اگرچه 3DS با قیمت نسبتا بالای خود عرضه شد و نتوانست آن طور که باید، جای پای محکمی برای پیشینه موفق خود یعنی DS باشد ولی آن سوی میدان، رقیب بزرگی برای آن معرفی شد که تنور نسل هشتم را بیشتر از پیش داغ کرد. نسل جدید PlayStation Portable که پس از شایعات فراوان Vita نامیده شد و در E3 سال جاری میلادی تمام جزییات آن اعلام شد، یک کنسول دستی با شباهت بسیار به PSP ِ موفق که تمام آن چیزهایی را که بازیکنان از سونی می خواستند را در خود جای داده است. سونی باز هم در سخت افزار چیزی کم نگذاشت، یک CPU بسیار قوی با صفحه نمایش بزرگ و با کیفیت به علاوه جوی استیک دوم که می دانم شما هم مثل من منتظر آن بودید. مانند PS3 و نسل های قبل از آن و به رسم پیشینه سونی در ارتباط با سازندگان First Party و Third Party، کنسول دستی جدید آن هم با گنجینه ای از بازی های تراز اول همراه است که قطعا رقیب سختی برای 3DS خواهد بود. اما سونی، یک سورپرایز دیگر هم داشت و آن هم قیمت Vita بود، سابقه سونی بر ترس ما نسبت به قیمت بالای Vita که یک ترس منطقی و معقول بود افزوده بود، اما وقتی سونی در کنفرانس مطبوعاتی خود قیمت آن را 249 دلار اعلام کرد، دیگر جای شک و شبهه ای برای موفقیت آن باقی نگذاشت.
نسل هشتم آغاز شد ولی نه آن طور که سزاوار آن بود. مساله قابل توجه این است که اگرچه نقطه صفر شروع این نسل همان چیزی است که در بالا به آن اشاره شد، اما نسل هشتم با معرفی Wii U در کنفرانس مطبوعاتی نینتندو در لس آنجلس وارد مرحله اصلی خود شد. اگر بخواهیم Wii U و فلسفه وجودی آن را از ابتدا بررسی کنیم به سال 2008 برمیگردیم، جایی که نینتندو با همه موفقیت Wii کمبود های آن را احساس کرد. در همان سال کارگردان بنام بازی های رایانه ای، میاموتو به طور روشن به نبود وضوح نصویر HD و یک شبکه قدرتمند مانند آنچه سونی و ماکروسافت از آن بهره می برند، اشاره کرد و از آن به عنوان مانعی برای ادامه نبرد با رقبا عنوان کرد. شایعات و اخبار ضد و نقیض که گاه نینتندو آن ها را تکذیب می کرد و گاه در قبال آن ها سکوت می کرد. خبرهای زیادی راجع به ادامه ای بر موفقیت Wii بر زبان ها افتاد و یکی پس از دیگری از گود خارج شدند. تنها مساله ای که نینتندو در قبال آن به طور مشکوکی سکوت می کرد، کنترلر این کنسول بود. میاموتو و تیم او خواستار نمایشگری کوچک با الهام از رنگ آبی روی Wii روی کنترلر کنسول جدید شدند تا مشخصات مختلفی را بسته به نوع بازی در اختبار بازیکن قرار دهد؛ مانند همان چیزی که در Dreamcast شاهد آن بودیم. به تدریج این درخواست میاموتو جدی تر شد و این نمایگشر کوچک چند رنگ؛ به یک نمایگشر بزرگ با میلیون ها رنگ تبدیل شد که می توان کل بازی را روی آن ادامه داد.
از آنجا که مقاله ای جامع و کامل در باب معرفی و شناخت Wii U بر روی صفحه اصلی سایت بازی سنتر قرار گرفته است؛ از معرفی جزییات این کنسول خود داری می کنیم و به طبعات معرفی آن بر دیگر شرکت ها و بازار نسل هشتم می پردازیم. تا ماه آپریل سال 2011 میلادی؛ شایعات ادامه پیدا کرد تا اینکه نام Project Cafe رویمطرح شد و پس از صحبت های مختلف بازیسازان و بنگاه های خبری موثق؛ تقریبا به مشغول بودن نینتندو روی کنسولی جدید مهر تاییدی زد. نینتندو هوشمندانه جلوی شایعات را نگرفت تا بی هیچ هزینه ای؛ خود را در صدر اخبار قرار دهد تا اینکه ایواتا؛ مدیر نینتندو روی سن آمد و در دستش یک کنترلر بسیار عجیب قرار داشت؛ چیزی که بیشتر شبیه یک Tablet بود تا یک کنترلر مخصوص بازی های رایانه ای! به هر حال نینتندو تا به کنون از دادن اطلاعات دقیق راجع به قیمت و تاریخ عرضه Wii U خودداری کرده است اما طبق اظهار نظرهای سران نینتندو، این کنسول در سال مالی 2012 عرضه نخواهد شد و قیمتی ارزان نیز نخواهد داشت.
,
Electronic Arts را می توان بدون اغراق، بزرگ ترین ناشر بازی های رایانه ای قلمداد کرد با ویترینی از بهترین بازی ها در تمام سبک ها که مشخصا بخش بزرگی از بازار نشر را به نام خود زده است. این که EA با پشتوانه یک تجربه بزرگ و لیستی عظیم از بازی های پرطرفدار و شناخته شده توانایی ورود به این عرصه را خواهد داشت، بر هیچ کس پوشیده نیست، شایعات مختلف مبنی بر اشتغال EA به تحقیق و ساخت یک کنسول جدید برای نسل بعد نیز شهادتی بر این ادعاست. تنها نکته ای که باقی می ماند بازی های این ناشر بزرگ است، این که اگر EA کنسول خود را روانه بازار کند، سونی و ماکروسافت دست به چه کاری خواهند زد وقتی شاهراه بازی های بزرگ دیگر از فیلتر EA عبور نکنند و به صورت انحصاری برای کنسول EA منتشر شوند. زمان همه چیز را به ما ثابت خواهد کرد.
اگر بخواهیم بین این سه شانس، یکی را به عنوان محتمل ترین گزینه انتخاب کنیم، قطعا انتخاب ما Apple خواهد بود. خالق شاهکار هایی مانند مکینتاش، iPhone و iPod و در گذشته ای نه چندان دور iPod که همه دستگاه های نام برده شده، به عنوان الگویی برای بزرگ ترین تولید کنندگان وسایل صوتی و تصویری و کامپیوتری بدل شدند. اگر سطحی نگری را کنار بگذاریم می توان Apple را همین الان هم رقیبی جدی و قابل تامل به حساب آورد تا جایی که iPhone رسما به عنوان یک پلتفرم شناخته شد و توانست نظر بسیاری از ناشران بزرگ را به سوی خود جلب کند. همین امر به علاوه خطوط تولید وسیع Apple در کشور چین و تجربه ای مثال زدنی در تولید و عرضه و به خصوص بازاریابی محصولات کامپیوتری، Apple را به رقیبی تبدیل می کند که می توانیم از هم اکنون پول هایمان را برای خرید کنسول خانگی آن پس انداز کنیم!
SEGA! فکر نمی کنم برای هیچ کسی اسم غریبی باشد. تمام خاطرات ما و بهترین دوران بازی های رایانه ای با نام SEGA پیوند خورده است. با بازی هایی که هم اکنون جسته و گریخته و ناشیانه بازسازی می شوند و نمی توانند یادآور آن دوران باشند و ما را ارضا کنند. Dreamcast آخرین تلاش سگا در این حیطه بود که به شکستی منجر شد که کمر سگا را شکست و آن را از ادامه راه ناتوان و نا امید کرد. دور از تصور نیست سگا باز هم شانس خود را امتحان کند و قوای خود را با توجه به مدت زمانی که در اختیار داشته است به کار گرفته باشد تا باز هم شانس خود را برای رقابت در این کارزار امتخان کند. سگا می تواند با عرضه یک کنسول مانند Wii و جمع آوری تمام بازی های دوران طلایی خود به سادگی بازاری انحصاری برای خود درست کند. می دانم نظر من و شما هم با هم یکسان است، شاید گذر زمان و بازی زمانه، سن آن مخاطبان قدیمی را به قدری بالا برده باشد که علاقه چندانی به مرور آن ها داشته باشند اما با این حال این نام SEGA است که می توان ضامن موفقیت کنسول جدیدش باشد.
به عنوان سخن آخر، نسل هفتم همچنان به راه خود ادامه می دهد اما مدت زیادی از عمر آن باقی نمانده است. با همه بدی ها و خوبی ها، این جبر زمانه است که ما را به نسل هشتم و یک تجربه تازه تر سوق خواهد داد. همه شما من را می شناسید، صادقانه بگویم، امید چندانی به آینده ندارم! امیدوارم از خواندن این مقاله لذت برده باشد. ,