در این مقاله قصد داریم تا شخصیت Ada Wong که یکی از شخصیت های مونث محبوب سری Resident Evil محسوب می شود را به شما معرفی کنیم. در این مقاله سعی شده است تا همه ی اتفاقاتی که بر Ada افتاده است, ذکر شود. امید است از خواندن آن لذت برید
بدون شک از هر طرفدار Resident Evil پرسیده شود که بهترین شماره از سه گانهی RE در کنسول PS کدام بود RE2 ,را اسم میبرد. شمارهای که از لحاظ داستانی غنی ترین شماره در آن زمان محسوب میشد. به راحتی میتوان گفت که یکی از علل محبوبیت این بازی شخصیت پردازی عالی بازی و روابط عاطفی بین Leon و Ada میباشد. لیان یک افسر پلیس است که به تازگی به شهر آمده است و عضو جدید اداره ی پلیس محسوب میشود. او در اول بازی با کلیر آشنا میشود اما بر اثر یک تصادف از هم جدا میشوند. لیان در نهایت با ایدا آشنا میشود.,شخصیت,مهمترین ویژگی ظاهری ایدا, لباس قرمز رنگ او است. ایدا بسیار تودار, مرموز و تا حدی خطرناک است. اصلا از گذشتهی خودش نمیگوید و از همه مهمتر اینکه اولین هدفش انجام ماموریتش است. او برای جایی کار میکند که فقط از آنجا به اسم سازمان یاد میکند. او اهداف شخصی خود را نیز در سازمان دنبال میکند.,چگونگی راه یافتن آن به آمبرلا,User Name : John
Password : Ada
این اولین کلماتی هست که از Ada میبینیم. نوشته ی بالا قسمتی از فایلی بود که در آزمایشگاه مخفی عمارت اسپنسر پیدا میکنید. در واقع John نامزد Ada هست که در هنگام نوشتن این نامه به ویروس آلوده شده است و آخرین لحظات عمرش را میگذراند. John در این نامه سعی میکند که Ada را از خطرهای ویروس دور نگه دارد. اما نمیداند که …
John یکی از محققان ارشد آمبرلا به شمار می آمد. ایدا از طرف سازمانی که به نوعی بر علیه آمبرلا بود, وظیفه داشت تا در آمبرلا نفوذ کند. او با نزدیک کردن خود به John موفق به این کار می شود. او به قدری اعتماد John را جلب کرده بود که برای Password های آزمایشگاه از نام Ada استفاده کرده بود. ایدا در نفوذ به آمبرلا کاملا موفق شده بود.
در حادثهی عمارت اسپنسر آلبرت وسکر یک مرگ نمایشی دارد. او هدف از این کارش را نزدیک کردن به سازمان و گمراه کردن آمبرلا میداند. چون همه فکر میکردند که وسکر مرده است, پس او نمیتوانست به این زودی ها آفتابی بشود. به همین خاطر و همچنین برای ادامه دادن به نقشه هایش با Ada Wong که یک جاسوس از طرف سازمان بود همراه شد و بعد از ملحق شدن به او دستور داد تا نمونهی G-Virus را که توسط دکتر ویلیام بیرکین ساخته شده بود, برایش بیاورد.
, آشنایی با Leon,بعد از مدتی Ada برای یافتن اطلاعاتی از John وارد Raccoon City میشود و در همان بدو ورود, به ادارهی پلیس شهر میرود. ایدا خودش را به پارکینگ اداره ی پلیس میرساند. در پارکیگ ادارهی پلیس ماشینی بود که جلوب راه ایدا را گرفته بود. همانجا برای اولین بار در پارکینگ ادارهی پلیس با Leon ملاقات میکند. ابتدا Ada فکر میکند که او نیز یکی از پلیس های زامبی شده هست, پس به طرف او تیراندازی میکند اما بعدا متوجه اشتباه خود میشود و از Leon عذرخواهی میکند. Leon از او در مورد علت حضورش در اینجا سوال میکتد و او هم در جواب میگوید که به دنبال که یک حبرنگار دردسر طلب به اسم Ben هست میگردم. اما راهی که به او ختم میشود توسط کامیونی مسدود شده و من هم نمیتوانم آن را تکان دهم.
با کمک هم لیان و ایدا کامیون را کنار میزنند و به طرف Ben میروند. بعد از ملاقات با Ben, ایدا در مورد دوست پسرش که اسمش John بود از او میپرسد و میگوید که او یکی از نماینده های آمبرلا در شیکاگو بوده است اما 6 ماه است که از او خبری ندارم. ایدا با مطرح کردن این جملات سعی میکند تا اطلاعانی از John بدست بیاورد, اما Ben هیچ پاسخی به سوال ایدا نمی دهد.
بعد از گفتگوی بی نتیجه با Ben, ایدا برای کمک کردن به Leon و صد البته دنبال کردن اهداف شخصی به منظور پیدا کردن کلید درهای ادارهی پلیس, از Leon جدا میشود. اما مسیر آنها مسدود بود و تنها راه برای رفتن به طرف دیگر سوراخی در قسمت بالایی دیوار بود. به همبن خاطر لیان با گرفتن قلاب به ایدا کمک میکند تا وارد آن طرف بشود. ایدا پس از پیدا کردن کلید از طریق همان سوراخ, آن را به طرف لیان پرت میکند. اما چون راه برگشتی نبود برای ملاقات مجدد با لیان مجبور میشود تا به دنبال راه دیگری بگردد. لیان هم در این فاصله ی زمانی نمونهی G-Virus را که کلیر از شری بیرکین(دختر ویلیام بیرکین که سازندهی ویروس G بود) پیدا کرده بود, میگیرد.. پس از گذشت چند دقیقه ایدا موفق میشود لیان را پیدا کند. در این ملاقات لیان از وضعیت عجیب شهر برای او میگوید و به ایدا تاکید میکند که در چنین شرایطی وظیفه ی من محافظت از تو است.
بعد از مدتی لیان و ایدا یک زن ناشناسی را میبینند که در حال فرار کردن هست. ایدا خیلی سریع به طرف او میدود. چون فکر میکرد که شاید او اطلاعاتی از John داشته باشد. اما آن زن مسلخ بود و ایدا هم از این موضوع بی خبر بود. زن ناشناس به طرف ایدا تیراندازی کرد اما با فداکاری لیان تیری که قرار بود به ایدا اصابت کند, به لیان خورد و باعث شد لیان بیهوش روی زمین بیوفتد. اما ایدا کارهای مهمتری از لیان داشت. به خاطر همین Leon را در آنجا تنها گذاشت و خود به دنبال زن ناشناس رفت.
بعد از طی یک مسیر نسبتا کوتاه ایدا و زن ناشناس بهم رسیدند. زن ناشناس خودش را برای ایدا معرفی میکند. زن ناشناس کسی نبود جز Annette Birkin همسر DR William Birkin و مادر Shervy Birkin. ایدا هم خیلی خونسرد خودش را به آنت معرفی میکند.اما گویا آنت از همه چیز ایدا حتی ارتباط او با John با خبر بود. آنت از کارهای ویلیام برای ایدا میگوید و اعلام میکند همسرش سازنده ی G-Virusبوده و این ویروس عملکردی بهتر از T-Virus دارد. در ادامه سرگذشت همسرش را به او تعریف میکند. همچنین با کشیدن اسلحه بع طرف ایدا تاکید میکند که اجازه نمیدهم کسی به G-Virus دست پیدا کند. اما ایدا موفق میشود که با یک حرکت سریع او را به پایین پرت کند. بعد از خلاص شدن از دست ,Annetایدا به مسیر خود ادامه میدهد تا به محوطه ی جدید برسد. (همین لحظات لیان به هوش می آید) هنوز چند قدمی برنداشته بود که ناگهان یک کروکدیل غول پیکر که یکی دیگر از نتایج آزمایشات آمبرلا بود به او حمله میکند.
اما از خوش شانسی ایدا همان لحظه, لیان که چند دقیقه ی قبل به هوش آمده بود خودش را به ایدا میرساند و با کشتن کروکدیل دوباره جان ایدا را نجات می دهد. ایدا هم زخم لیان را پانسمان میکند و به او میگوید که این بار دومی است که زندگی من را نجات میدهی. در گفتگویی با هم انجام میدهند ایدا مرگ John را به لیان خبر میدهد. بعد از کمی صحبت آن دو دوباره به مسیر خود ادامه میدهند تا به آزمایشگاه اصلی برسند.به همین منظور سوار ترنی که در همان نزدیکی بود میشوند.
بعد از مدتی ویلیام بیرکین که اینبار خودرا به G-Virus آلوده کرده است, به لیان و ایدا حمله میکند و به شدت ایدا را زخمی میکند. لیان برای اینکه ایدا را از خطر دور کند او را به درون ترن میبرد و خودش برای مبارزه با ویلیام بیرکین از آنجا خارج میشود. بعد از نبردی سخت و خلاص شدن از دست بیرکین, دویاره پیش ایدا یرمیگردد و او را به اتاقی در نزدیکی های آزمایشگاه میبرد و همانجا ایدا را روی تختی میخواباند. خوب در مدت زمانی که این دو شخصیت با هم بودند نسبت به هم احساساتی را بروز میکردند. ایدا برای اینکه لیان بیش از این توی دردسر نیوفتد به لیان میگوید که خیلی خطرناک است که با من هستی و باید از من فاصله بگیری. اما لیان دوباره همان جمله را به ایدا میگوید. این وظیفه ی من هست که از تو مواظبت کنم. اما ایدا به لیان هشدار میدهد که در بازی خطرناکی قرارگرفته است و بهتر است بیش از این در این جریان خودش را گرفتار نکند. علی رغم اینکه ایدا به لیان علاقه پیدا کرده بود اما همچنان ماموریتش از همه چیز برایش مهم تر بود. حال نمونه ی ویروس دست لیان بود و ایدا مجبور بود به هر نحوی که شده آن نمونه را از لیان بگیرد. بعد این گفتگو لیان ایدا را ترک میکند تا اطلاعات بیشتری پیدا کند و در نهایت با آنت ملاقات میکند. آنت هم تمامی اسرار ایدا را برای لیان فاش میکند. به او میگوید که هدف اصلی ایدا چیز دیگری هست و او به خاطر اینکه به آمبرلا نزدیک تر شود با John ارتباط برقرار کرده بود و الان هم هدف اصلیش بدست آوردن G-Virus هست. لیان حرفهای آنت را در ابتدا قبول نمیکند. بعد از مدتی مشاجره بالاخره William Birkin دوباره و این بار به شکلی متفاوت وارد میشود. اما این بار هدفش لیان نبود و آنت را به شدت زخمی میکند. آنت بر اثر شدت زخم بیهوش میشود. لیان آنت را ترک میکند. لیان آخرین تلاش هایش را برای نجات از شهر میکند.
در همین لحظات بود که ایدا که کمی سلامتیش را باز یافته بود از تخت بلند میشود تا به جست و جوی لیان می پردازد. هنوز ویروس دست لیان بود و ایدا نباید موقعیت را از دست میداد. به خاطر همین خیلی سریع دنبال لیان میگردد و در نهایت او را در روی پل خروجی آزمایشگاه به دام می اندازد. این بار ایدا به جای صحبت های دوستانه با اسلحه از لیان استقبال میکند و با تهدید کردن لیان سعی میکند نمونهی ویروس را از بدست بیاورد. اما احساسات ایدا به او اجازه نمیدهد تا به لیان شلیک کند.
ایدا در شرایط بدی قرار گرفته بود. باید از بین ماموریت و لیان یکی را انتخاب مبکرد. اما در نهایت این احساستش است که تصمیم گیرنده میشود و باعث میشود اسلحه¬اش را به پایین بیاورد. در همین لحظه آنت که که آخرین نفس هایش را میکشد, سر میرسد و به طرف ایدا شلیک میکند. بر اثر این شلیک ایدا به شدت مجروح میشود. آنت هم در جا میمیرد. ایدا که به شدت زخمی است از روی پلی که روی آن ایستاده بود در معرض سقوط قرار میگیرد. اما لیان در آخرین لحظات به کمک ابدا می آید و چند ثانیه ای این کار را به تاخیر می اندازد. در این صخنه ایدا و لیان احساساتشان را نسبت به هم بروز میکنند. لیان با حالتی حزن آلود به ایدا میگوید که من قول داده بودم با هم از اینجا فرار کنیم. ایدا هم میگوید من هم دلم میخواست با هم فرار کنیم. در واقع میخواستم از همه همه چیز فرار کنیم. اما خیلی دیر شده است. لیان علی رغم میل باطنیش دست ایدا را ول میکند. لیان از شدت عصبانیت نمونه را به پایین پرت میکند.
البته چون RE2 شامل 2 سناریو میشد به همین دلیل پایان کار ایدا به 2 صورت بود. در سناریوی دوم که نسبت به سناریوی اول دارای تغیراتی بود که یک مورد آن وجود یک تایرانت جدید (T-103) بود. وظیقه¬ی این تایرانت نابودی کلیر و لیان بود. در اواخر بازی ایدا توسط همین تایرانت که به فرم T-103R در آمده بود کشته میشود. اما آیا این پایان ماجراست؟,داستان زنده ماندن Ada,اما در حقیقت ایدا نمرده بود چون پس از چند دقیقه با پرت کردن یک Rocket launcher به کمک لیان در کشتن T-103Rمی¬آید. لیان هم تا حد زیادی به این صحنه شک میکند و فکر میکند که او همان ایداست. آیا واقعا ایدا زنده بود؟ بله … ایدا در حقیقت نمرده بود. داستان زنده ماندن ایدا از این قرار است که بعد از آن سانحه ,ایدا به شدت زخمی میشود اما هنوز نمی میرد. او بعد از مدتی از طریق یک مانیتور با وسکر ارتباط برقرار میکند. وسکر هم چگونگی خارج شدن از شهر را برای ایدا توضیح میدهد . در نهایت هم Ada توسط هلیکوپتر سرگی ولادمیر و صد البته مخفیانه از شهر خارج میشود.,دستور جدید,6 سال بعد از انهدام RaccoonCity ایدا دوباره از طرف سازمان برای ماموریت جدیدی فرستاده میشود. در این ماموریت ایدا قصد دارد نمونه ی یک انگل جدید را که ظاهرا در یکی از روستاهای اسپانیا دیده شده است را پیدا کند. اون همچنین از طرف وسکر وظیفه دارد که مواظب کارهای کرازور باشد. برای ایدا ماموریتش از همه چیز مهم تر است. اون میداند که ادامه ی زندگیش به موفقیت در انجام ماموریت بستگی دارد.
به محض رسیدن Ada به روستا , وسکر با او ارتباط برقرار میکند و به او دستور میدهد تا خیلی سریع اطلاعتی را در مورد این روستا بدست بیاورد. وسکر به ایدا خاطرنشان میکند که مردم روستا توسط کسی کنترل میشوند. در همین لحظه صدای شلیک گلوله توجه ایدا را به خودش جلب میکند. ایدا برای اینکه ببیند چه کسی تیراندازی کرد, به اطراف خود نگاهی می اندازد و در کمال تعجب دید او کسی نیست جز Leon S Kennedy که در محاصره ی روستاییان است. برای اینکه بتواند لیان را از دست روستاییان نجات دهد خیلی سریع ناقوس کلیسای روستا را به صدا درآورد. روستاییان با شنیدن این صدا و با زمزمه ی Lord Sadler از پیش لیان میروند.
پس از نجات لیان, ایدا با جمع آوری اطلاعاتی موفق شد تا اسناد جدیدی در مورد انگل بدست بیاورد. طبق تحقیقات ایدا این انگل به امواج صوتی حساس است و به آنها میتواند واکنش نشان دهد. بعد از مدتی دوباره وسکر با ایدا تماس میگیرد و به او در باره¬ی شخصی به اسم Luis Sera اطلاعاتی میدهد و اهمیت او را که گویا نمونهی انگل را دارد, برای ایدا تشریح میکند. در آخر هم از او میخواهد که با لوییس ارتباط برقرار کند و به هر نحوی که شده نمونهی انگل را از او بگیرد. اما ایدا دیر به لوییس میرسد چون که لیان و لوییس توسط روستای ها اسیر شده اند. از طرفی همانجا به دستور Sadler لیان هم به انگل لاس پلاگاس آلوده میشود. ایدا بعد از مدتی جستجو ,لیان را که از دست روستاییان فرار کرده و این بار اسیر Bitores Mendez شده است را پیدا میکند. با شلیک به Bitores Mendez,لیان را از دست او خلاص میکند اما با این کارش روستاییان و Mendez متوجه حضور او میشوند و خودش در آستانه ی مرگ قرار میگیرد.ایدا سعی میکند از دست روستاییان فرار کند اما توسط یکی از آنها بیهوش میشود.ایدا توسط آنها به غاری برده میشود تا در آنجا طی مراسمی کشته شود. درست در آخرین لحظان ایدا به هوش می آید و از دست روستاییان فرار میکند.
بالاخره و پس از مدت ها جستجو ایدا موفق میشود تا لوییس را در حالی که از لیون جدا شده بود پیدا کند . ایدا در باره ی نمونه از او سوال میکند. لوییس عوض جواب دادن به سوال ایدا از سوال میکند که تو در برای چه کسی کار میکنی؟ ایدا هم با گفتن جملهی ” بعضی از چیزها در دنیا هست که نباید بدونی. این هم یکی از اونهاست ” پاسخ دندان شکنی به لوییس میدهد. این اولین ملاقات ایدا و لوییس بود. بعد از کمی گفت و گو آن دو از هم جدا شدند. از آنجا که لوییس به ایدا اعتماد کاملی ندارد به همین خاطر بعد از یافتن ویروس عوض دادن به ایدا آن را به لیان میبرد. اما درست همان لحظه که خودش را به لیان میرساند Saddler وارد صحنه میشود و لوییس را که دیگر استفاده ای برایش نمیدید میکشد.با مرگ لوییس ایدا یکی از مهمترین مهره های خودش را از دست میدهد.ایدا هم برای اینکه لیان از حضورش خبر پیدا نکند به هیچ وجه خودش را نشان نمیدهد.
ایدا بعد از دست دادن لوییس, برای اتمام ماموریتش مجبور میشود لیان را هم درگیر خواسته هایش بکند. برای همین در یکی از خانه های سدلار منظر لیان مینشیند. بعد از سال ها لیان و ایدا دوباره همیدیگر را میبینند. لیان با حرف های بی روحش از اید که این همه عاشقش بود استقبال میکند لیان میدانسته که ایدا با وسکر کار میکند. به خاطر همین از دست ایدا به شدت عصبانی بود. اما ایدا زیاد توجهی نمیکند. به نظر ایدا مهمترین فرد این ماجرا لیان هست که زنده ماندنش ارتباط مستقیمی با پیروزی او در ماموریت دارد. این بار نوبت ایدا است که از لیان مراقبت کند.چون لیان از خیلی از چیزها بی اطلاع هست.
ایدا در ادامه ی جستجوهایش برای پیدا کردن نمونه, کرازور را که یکی از دوستان قدیمی لیان محسوب میشد میبیند و در مورد نمونه ی انگل از او سوال میکند. کرازور هم در جواب میگوید که نمونه الان دست Sadlar است. از آنجایی که کرازور به ایدا اعتماد ندارد به همین خاطر ایدا را در صورت خیانت به مرگ تهدید میکند. بعد از چند دقیقه از این مشاجره, وسکر برای بار چندم با ایدا تماس میگرد. وسکر به دلیل اینکه از روابط بین لیان و ایدا باخبر است و نمیخواهد اتفاقی مشابه Raccoon City دوباره تکرار شود. به همبن دلیل کرازور را مامور کشتن لیان میکند. اما ایدا همیشه از دستورات وسکر پیروی نمیکند.به خاطر همین سعی میکند تا جلوی این کار را بگیرد. پس خیلی سریع به طرف لیان حرکت میکند تا او را نجات دهد. لیان و کرازور اولین ملاقات را با هم کرده اند. درگیری سختی بین این دو شکل میگیرد. کرازور به دلیل قدرت بدنی زیاد تر در این درگیری پیروز میشود. اما همین لحظه ایدا میرسد و لیان را که در چند قدمی مرگ بود, نجات میدهد.با ورود ایدا کرازور مجبور میشود لیان را رها کند و از آنجا فرار کند. لیان از ایدا میپرسد که الان بهتر نیست علت حضورت را در اینجا بگویی. ایدا هم با لحن همیشگی خود پاسخ میدهد که شاید دفعهی بعدی بگویم.
ایدا در تماسی که با وسکر داشته خبر مرگ کرازور را به اون میدهد .وسکر از اینکه لیان هنوز زنده مانده است تعجب میکند. این بار وسکر سعی میکند که از خود لیان برای انجام اهدافش استفاده کند. چون لیان با کشتن کرازور و و چند تن دیگر در واقع موانع سر راه وسکر را هم برمیداشت. در همین تماس, وسکر که از نافرمانی های اخیر ایدا باخبر شده است اینبار با لحنی جدی¬تر با ایدا برخورد میکند و به او اخطار میکند که باید هرچیزی که مانع ماموریت میشود از بین ببرد. بعد از قطع تماس با وسکر, ایدا دوباره ماموریتش را در پیش میگیرد. اما گویا وضعیت لیان بحرانی شده بود. چون که انگل در بدن لیان رشد کرده است. به همین خاطر لیان چند لحظه کنترلش را از دست میدهد و به ایدا حمله ور میشود. چون وضعیت لیان خوب نیود به همین دلیل ایدا ابتدا سعی میکند تا وضعیت لیان را بهبود ببخشد. به خاطر همین لیان را با طرف دستگاهی که توانایی از بین بردن انگل را داشت هدایت می¬کند.با این حال همین دستگاه هم یک مشکل بزرگ داشت. یا انگل را از بین میبرد و یا موجب مرگ شخص استفاده کننده میشد. اما با همهی اینها, لیان که راه دیگری را ندارد از همین روش استفاده میکند. مامور مخصوص ایالات متحده این بار هم سالم ازدستگاه بیرون آید و به همراه ایدا برای مبارزه ی نهایی با Sadler آماده می شوند. طبق روال Boss های رزیدنت ایول, ُSadlar هم تغییر شکل میدهد و حالتی Monster گونه پیدا میکند. لیان مدتی با Sadlar درگیر میشود اما این بار هم ایدا خاطره¬ی آزمایشگاه آمبرلا را زنده میکند و دوباره یک Rocket launcher برای لیان پرتاب کرد. لیان هم با شلیک کار Sadler را به پایان می رساند.بعد از کشتن Sadlar لیان به جسد او نزدیک میشود تا نمونه ی انگل را از روی جسدش بردارد. اما ایدا این بار هم به روی لیان اسلحه میکشد و با تهدید, نمونه را از لیان میگیرد. ولی در عوض کلید یک قایق موتوری را به لیان میدهد و به او میگوید که باید سریع از این منطقه خارج بشوی.
ایدا گزارش کار و در واقع موفقیت در ماموریتش را برای وسکر بازگو میکند.ایدا تلاش زیادی برای انجام ماموریتش انجام داده بود.او طبق دستور وسکر نمونه را بدست آورده بود. اما هیچ وقت نمونه را برای وسکر نفرستاد!!!