رتبه پنجم,Halo 4,,قرار ملاقات شما با مستر چیف و کورتانا در سیاره رکوییم (Requiem – مرثیه) رقم خورده است. ملاقاتی خوش آیند و هیجان انگیز، اما غیر منتظره و ابهام برانگیز. مستر چیف در لحظهای کوتاه به بلندای مرگ و زندگی، توسط هوش مصنوعی همراه خود کورتانا از خوابی مصنوعی (Cryogenic Stasis) و بیرویا بیدار میشود. به نظر میرسد سفینه بزرگ انسانها، بزرگترین مصنوع ساخت بشر، در حال سقوط است و مستر چیف نیز به همراه آن. اما چه بر سر اینفنیتی (Infinity – بینهایت، اشاره به عظمت سفینه)، تایتانیک آسمانها آمده است؟ فعلا وقتی برای پاسخ به این سوال نیست.
کنترل مستر چیف نجات یافته از سقوط را، بر روی سطح آرام و مسکون رکوییم در دست میگیرید. اما در چه تاریخ و برههای از زمان به سر میبرید؟ چند ماه یا سال از اتمام ماجراهای Halo 3 میگذرد؟ پاسخ ساده و کوتاه است: مشخص نیست! اما یک چیز به خوبی واضح است و قابل احساس؛ جنگ و نبرد عظیم دیگری در پیش روی شماست! خود را آماده این نبرد بزرگ و تمام عیار کردهاید؟
343 Industries، جایگزین شایسته Bungie برای ادامه دادن داستان قهرمان بیرقیب کنسول X360، با دستی پر و انبوهی از تغییرات و المانهای جدید، برای آغاز دوباره داستان مسترچیف و شروع مجدد او آمده است. 343 قصد تغییر در بستر و المانهای داستانی سری Halo ندارد، اما در بازی جدید آنها همه چیز از پرسپکتیو و زاویه دید خاص 343 تعریف خواهد شد. مستر چیف از همان ابتدای کار توسط آفرینندگان خود سوپرایز میشود؛ دشمنان جدیدی که به نظر میرسد شکست بزرگ اینفنیتی نیز دست آورد شوم آنهاست دربرابر ایستادهاند؛ پرومتآنها (Prometheans). دشمنان سایبرنتیک جدید مستر چیف. جدید، اما نه ضعیف و درست به همان خطرناکی نیروهای الیت (Elite). به گفته “فرانکی او’کانر”، کارگردان بازی، پرومتآنها مخلوقین روبوتیک فراموش شده و باستانی فوررانرزها (Forerunners) هستند که به منظور محافظت و نگه داری از “چیز”ی خاص ساخته و توسط هوش مصنوعی کنترل میشوند. اما این شی خاص و هدف پرومتآنها چیست سوالیست که E3 و نمایش بازی پاسخی برای آن ندارد!
بیشتر نمایش بازی در کنفرانس مایکروسافت صرف معرفی این دشمنان جدید شد؛ سه گونه خاص که احتمالا تا زمان انتشار بازی تعداد آنها بالاتر هم خواهد رفت. اولین گروه از پرومتآنها شاید بیآزار، یا بهتر است بگوییم کم آزارترین آنها نیز است؛ کرالرها (Crawlers – خرندهها). موجوداتی شبیه به بیگانههای شرکت SEGA که میتوانند به راحتی از در و دیوار بالا رفته و بر سر شما هوار شوند! کرالرها به تنهایی مزاحمت چندانی برای مستر چیف نداشته و با یک تیر به راحتی از پای در میآیند، اما حملات گروهی آنها خطرناک و بسیار مهلک است. واچرها (Watchers – نگهبانان) چیزی شبیه به هلیکوپترهای بدون سرنشین هستند که قدرت مانور بسیار بالایی داشته و نیز به راحتی میتوانند در برابر نارنجکهای شما مقاومت کرده و آنها را پس از جذب کردن، دوباره به سوی خودتان پرتاب کنند! اگر فکر میکنید واچرها تنها خطر جدی شما در بازی هستند باید با نوع سوم، و البته خطرناکترین پرومتآنها آشنا شوید: نایتها (Knights – شوالیهها)! دشمنانی ترسناک که به نظر میرسد زاده ذهن آشفته یک طراح مجنون پس از دیدن یک کابوس با حضور الیتها و جنرال گریووس از سری Star Wars است! چیزی که نایتها را ترسناک میکند، نه حملات سنگینشان، بلکه قابلیت تله پورتشان است که باعث میشود به سرعت تیرهای شما را جا خالی داده و از تیر رستان دور شوند.
سلاحهای نایتها نیز مخصوص به خود است که خوشبختانه مستر چیف نیز میتواند پس از شکست دادن حریف ار آنها استفاده کند. یکی از این سلاحها (که در نمایش بازی دیدیم) یک Rifle تک شلیکه نظیر Carbine در Halo 2 و دیگری سلاحی مخربتر مانند Flak Cannon سری Unreal Tournament است که یک شلوغ کاری حسابی و مخرب به راه میاندازد. علاوه بر سوپرایزهای جدید 343 سلاحهای قدیمی مسترچیف مانند DMR، BR55 و مهمتر از همه Assault Rifle مخصوص او نیز جزو لاینفک بازیست که اصلا Halo بدون آنها مزه اصلیش را نداشته و بیمزه میشود!
از بخش داستانی بازی که بگذریم 343 در بخش مالتی پلیر آن نیز سنگ تمام گذاشته و Halo 4 را میتوان از همین لحظه فاتح مطلق Live در زمان عرضه بازی دانست! برای معرفی تازههای بخش آنلاین Halo 4 به یک مقاله مجزا نچندان کوتاه نیاز است و از آنجایی که تا همین جمله نیز از میزان تعریف شده برای نوشتن مقاله مربوطه تخطی کردهایم تنها به مهمترین آنها اشاره میکنیم. مهمترین بخش معرفی شده در E3 امسال بخشی جدید به نام Spartan Ops بود شامل پنج مرحله جدید است که میتوانید آنها را تک نفره و یا به صورت co-op دونفره انجام داد. این مراحل جدید داستان مخصوص به خود و مجزا از بخش اصلی بازی را داشته و در غالب DLC های رایگان، به صورت سریالی و هر هفته یکبار پس از انتشار بازی در دسترس خریداران Halo 4 قرار خواهند گرفت. واقعا همه چیز در خصوص Spartan Ops هیجان انگیز است، گیمپلی جدید، داستان مجزا، قیمت رایگان و البته سرگرمی و لذت بیشتر! SO داستان گروهی جدید از اسپارتانها را که با نام Majestic Squad شناخته میشوند، دنبال میکند که طبق صحبتهای کارگردان بازی گیمپلی مربوط به آنها حول یافتن گنجینههای خاص بیگانهها میچرخد.
اگر تا به اینجای کار از معرفی Spartan Ops ذوق زده شدهاید باید به شما بگویم SO تازه بخش کوچکی از بخش بزرگتر مالتی پلیر بازیست که همنام با کشتی سقوط کرده انسانها، Infinity نام گذاری شده است و البته هیچ نامی نیز جز آن (بینهایت) شایسته توضیح و توصیف آن نیست! Infinity شامل 10 مپ مجزاست که گیمرها میتوانند در نقش یک اسپارتان 4S در آنها به بازی و رقابت با دیگر گیمرها بپردازند. به گفته او’کانر داستان مربوط به Infinity به طور کامل از روی کتابهای داستان رسمی بازی اقتباس شده است که در آینده و توسط Live-Action های بازی بیشتر برای گیمرها توضیح و تفسیر میشوند.
گفتنیها در خصوص Halo 4 زیاد است و حوصله این مقاله کوتاه، پس به ناچار مجبوریم از روی بسیاری از ناگفتهها گذشته و به ذکر چند جمله بالا بسنده کنیم. انتظار برای دیدار دوباره مستر چیف و Halo 4 بسیار سخت است و هیچ کلامی بیشتر و بهتر از خود این انتظار نمیتواند بیانگر دشواری آن باشد. پس ما نیز صحبت را کوتاه کرده و تنها میتوانیم بگوییم در 6 نوامبر همین سال بزرگترین عنوان FPS سال در انتظار دارندگان کنسول X360 است. عنوانی که به تنهایی میتواند برگ برنده مایکروسافت و X360 در رقابت داغ و تنگاتنگ فروش آخر سال بوده و طرفداران کنسول رقیب را به حسرتی عمیق وادارد!,رتبه چهارم,Beyond: Two Souls,,مرگ، جدایی و ارتباط با دنیایی که اعتقادات ما، آن را به هر شکلی که خواسته ایم ساخته است، تمام آن چیزهایی هستند که Cage در Beyond Two Souls به بازیکنان ارزانی خواهد داشت. اگرچه چند ساعت پیش از آغاز کنفرانس سونی عنوان جدید Quantic Dream با چند عکس و یک پوستر لو رفت اما نمایش بازی آن چنان قوی و تاثیر گذار بود که همه چیز را به دست فراموشی سپرد. شاید خواندن این جملات برای شما؛ آن هم در نوشته من به عنوان یک مخالف سرسخت Heavy Rain عجیب باشد اما Beyond همان چیزی است که می تواند PlayStation 3 را برای یک سال دیگر در این نسل باقی نگه دارد. اینطور که از شواهد پیداست ساخته جدید Cage شباهت چندانی با عنوان قبلی او یعنی Heavy Rain نخواهد داشت. این بار بر خلاف Heavy Rain که داستان گره خوردن زندگی 4 نفر در 4 روز بارانی بود؛ Beyond در طول 15 سال روایت خواهد شد، 15 سال از زندگی Jodie Holmes، نقش اول نمایش جدید Cage که زندگی او را از کودکی تا بزرگسالی به تصویر خواهد کشید. تصویری که نمایانگر همه جنبه های زندگی Jodie خواهد بود. اینکه او چگونه بزرگ شد، در چه محیطی رشد کرد و نقطه عطف زندگی او کجا بود؛ جایی که داستان Beyond به تکامل می رسد و از این به بعد Jodie به کمک Aiden فراز و نشیب های بازی را که به نظر کم هم نیستند طی می کنند. Beyond از دو شخصیت قابل بازی تشکیل شده است؛ شخصیت اول Jodie است که توضیح داده شد و شخصیت دوم Aiden؛ یک موجود نامرئی که به شکلی که هنوز نمی دانیم با Jodie پیوند خورده است. به طور قطع Beyond حول محور نحوه پیوند این دو شخصیت و تکامل آن ها به مرور زمان خواهد چرخید.
در نمایشی که Cage با روی سن آمدن کنفرانس سونی و معرفی این بازی برای حضار در سالن داشت؛ Jodie رو به روی کلانتر شهر با موهایی بسیار کوتاه و چهره ای ترسیده و مبهوت نشسته است؛ زبان بند آمده او توانایی جواب دادن به سوال های کلانتر را ندارد. مصاحبه یک جانبه آن ها به اولین خودنمایی Aiden با پرت کردن لیوان قهوه ختم می شود. پس از آن Jodie با خود زمزمه می کند تا اینکه نیروه های ضد ضربت وارد کلانتری شهر شده و به دنبال Jodie می گردند. در ادامه نمایش Beyond کیج سعی کرده است تا صحنه های اکشن و پر زد و خورد بازی را به نمایش بگذارد تا به این وسیله نشان دهد بازی از لحاظ نحوه پیشروی و اثرگذاری روی بازیکن با Heavy Rain در مغایرت است. صحنه هایی مانند سقوط هلیکوپتر و چپ کردن یگان های زرهی گروه ضد ضربت و موتور سواری Jodie به خوبی نمایانگر اکشن بودن بازی است که با المان های ادونچر آمیخته شده است؛ البته نه مانند هر ادونچری. ادامه تریلر Jodie را روی یک قطار مسافربری و درون یک جنگل نشان می دهد که وجه شباهت این صحنه ها، فرار Jodie است که در تمام این لحظات با آن دست و پنجه نرم می کند. آخرین سکانس کلید تمامی تریلر بود، جایی که Jodie در حالی که مسئول تیم S.W.A.T زخمی روی زمین افتاده است، رو به او می کند و با لحنی خشن از او می خواهد تا دست از سر او و این تعقیب و گریزها بردارد وگرنه او اینبار همه را خواهد کشت. سپس رو به آسمان در حالی که مشخص است در حال صحبت کردن با Aiden است به او می گوید “بریم Aiden، من فکر می کنم اونها پیغام ما رو گرفتند.”
شروع شدن بی مقدمه تریلر و آغاز آن با یک Close up از کلانتر فقط برای ثابت کردن یک چیز است؛ اینکه Quantic Dream یکه تاز مدل پردازی شخصیت ها و Motion Capture آنهاست. حرکات لب و دهان و دست کلانتر و بعد از آن تیم S.W.A.T به طرز عجیبی واقعی به نظر می رسد. بعد از آن گرافیک و جلوه های بصری بازی خودنمایی می کند. این مقوله زمانی جالب تر می شود که دیوید کیج در مصاحبه خود با ادیتور سایت Gamespot به این نکته اشاره کرده است که تمام تریلر Real Time بوده است و بازی دارای کات سین های بسیار کمی خواهد بود. شاید نقطه اوج گرافیک بازی صحنه گیم پلی Jodie روی قطار باشد که چگونه سرعت قطار، بارش باران و لباس Jodie باعث رقم زدن یک صحنه زیبا و خیره کننده می شود. در بخش گیم پلی و بر اساس صحبت های Cage و تریلرها، بازی دارای HUD، به جز موارد اندکی نخواهد بود، همچنین وجود QTE ها نیز تایید شده است اما مقدار استفاده از آن هنوز مشخص نیست. نکته قابل توجه دیگر این که کنترل Aiden تماما با Sixaxis صورت خواهد گرفت.
David Cage بار هم در پی خلق یک عنوان بازی-سینمایی دیگر است، اما این بار با متدی متفاوت، متدی که شاید طرفداران بیشتری نسبت به Heavy Rain پیدا کند. Beyond Two Souls قطعا یکی از عنوان های مورد توجه سال آینده میلادی خواهد بود، عنوانی که با نمایش خیره کننده خود در E3 ما را مجاب کرد تا بی هیچ تردیدی آن را در لیست 5 بازی برتر نمایشگاه E3 سال 2012 قرار دهیم.,رتبه سوم,Tomb Raider,,در E3 امسال نیز دوباره شاهد حضور پرشکوه Tomb Raider بودیم. شاید خبر انتشار بازی در سال 2013، خیل عظیمی از طرفداران بازی را ناراحت کرده بود، اما نمایش عالی بازی باعث شد تا این دسته از طرفداران، با اشتیاق بیشتری منتظر این بازی بمانند. بعد از دیدن کنفرانس مایکروسافت و نمایش گیم پلی بازی، بدون شک اولین چیزی که توجه شما را به خود جلب میکند، تغییرات زیاد در بازیست. بازی به شدت پرحادثهتر و اکشنتر شده است و شاید اصلا موقعیتی برای استراحت کردن به شما ندهد. همین باعث میشود که از این به بعد به این بازی با یک دید تازهای نگاه کنید. پس تا دیر نشده خود را برای تجربهای جدید آماده کنید و توقعات خود را بالا ببرید. صحنههای سینمایی در بازی و حتی برخی از المانهای گیمپلی، تداعی کننده یک بازی میباشد؛ Uncharted. شاید این بازی را یک کلون Uncharted در نظر بگیرید، اما در یک نگاه واقعبینانه به این نتیجه می رسیم که خود Uncharted شباهت زیادی با سری Tomb Raider داشت. پس به نظر میرسد این 2 بازی همدیگر را به خوبی تقویت میکنند.
در ادامهی همین تغییرات، خبری از Keeley Hawes نیست و بار دیگر صدا پیشهی Lara تغییر کرده است. با این حال این تغییران به همین جا ختم نمی شود و حتی شخصیت خود Lara نیز عمیقتر شده و حتی اتفاقاتی که برای او رخ میدهد، تاثیرگذار تر شده است. کشتی او و همراهانش به خاطر طوفانی شدید از بین میرود و در نهایت در جزیرهای در Dragon’s Triangle که در صد کیلومتری توکیو قرار دارد، گرفتار میشوند. پس از مدتی او را بیهوش در داخل غاری مشاهده میکنیم که همانند یک کرم ابریشم، در داخل پیلهای گرفتار شده است. پس از مدتی او به هوش می آید. معمولا بیدار شدن، پایان دهنده به تمامی کابوسها میباشد، اما برای Lara این یک شروع محسوب میشود. او در مکانی نامعلوم اسیر شده است و مجبور میشود برای آزادی خود، کارهایی بر خلاف میل خود انجام دهد. گروه از هم پاشیده است و هیچ خبری از بازماندهها نیست. گرسنگی بر او چیره می شود و او را مجبور می کند تا آهویی را شکار کند. بدون شک اینها کارهایی نیست که Lara انجام میداد. قطعا برای خود او نیز تحمل چنین کارهایی سخت و طاقت فرسا است. در ادامه او موفق میشود تا دوستان خود را پیدا کند. اما داستان به همین جا ختم نمیشود و او دوباره اسیر میشود.
ظاهرا کمان، یکی از سلاحهای اصلی شما میباشد که در طول بازی از آن استفاده خواهید کرد. از تیرهای مشتعل نیز میتوانید برای به آتش کشیدن مکانهای قابل احتراق استفاده کنید . اشیا نقش بسزایی در پیشبرد اهداف شما دارند و با بکارگیری درست و بجا از آنها، درگیریها را از محدودهی سلاحها خارج خواهید کرد. دشمنان واکنشپذیری سریع و هوشمندانهای دارند. مثلا به هنگام شروع درگیری، سریعا اسلحه را به طرف شما نمیگیرند، بلکه اول منبع تیراندازی را شناسایی میکنند و سپس کاورگیری میکنند. بازی از سیستم تخریبپذیری خوبی نیز بهره میبرد و همین باعث میشود برخی از سنگرها تا ابد امن نباشند. قابلیت Execute نیز در بازی وجود دارد و باعث میشود تا دشمنان نیمه جان را با شیوهی متفاوتی به درک واصل کرد. از بکارگیری این واژه شاید تعجب کنید، اما اگر سرگذشت Lara و اتفاقاتی که بر سر او رخ میدهد را در نظر بگیرید، مطمئنا تنفر شما در پیشبرد بازی موثر خواهد بود. همین نیز یکی از ویژگیهای اتمسفر بازی محسوب میشود که برای نابودی دشمنان، انگیزهی کافی به شما میدهد.
به طور خلاصه میتوان گفت Tomb Raider در ایدهآلترین شرایط خود قرار دارد. این بازی فقط یک Tomb Raider ساده نیست و از المانهای متعددی بهره جسته است. حوادث زودتر از آنچه که فکر میکنید به سراغ شما خواهند آمد و همانند سریالی به صورت مداوم رخ خواهند داد. بدون شک، وضعیت فعلی Lara در بازی و مشکلات فراوانی که در طول بازی گریبانگیر او خواهد شد، بیش از پیش باعث محبوبیت این شخصیت قدیمی میشود. مشکلات زیادی بر سر راه او قرار دارد، اما Lara هم یک دختر معمولی نیست و برای همین کارها ساخته شده است. شاید سال 2013 یکی از سالهای پرخاطرهای از بازیها باشد. پس اگر چنین شایدی به واقعیت تبدیل شود، بدون شک Tomb Raider یکی از تاثیرگذاران این واقعیت خواهد بود. همه ما از یک بازی, انتظارات خاصی داریم و بر پایه همین انتظارات، منتظر شماره بعدی آن میشویم. اما گاها خود بازی چیزی فراتر از انتظارات یک مخاطب است. Tomb Raider مرزهای خود را رد کرده است و به دنبال قلمروی جدیدی در دنیای بازیهای رایانهای می باشد.,رتبه دوم,The Last of Us,,از VGA 2011 که عنوان جدید Naughty Dog بنام The Last of Us با یک تریلر In Engine معرفی شد، شور و هیجان و اشتیاق برای هر چه بیشتر دیدن و دانستن از این بازی بیداد میکرد. با کوچکترین خبر و یا یک تصویر جدید طرفداران بازی که اکثرا خاطرات بسیار خوبی با سه گانه Uncharted داشتند، لحظه به لحظه تشنه تر شده و به وجد میآمدند. در اولین نگاه و تریلر اول، چیزی که بیش از همه خودنمایی میکرد جوی کاملا متفاوت از ساخته های قبلی ND بود. نه از حرکات خنده دار و احمقانه Crash یا Daxter خبری بود و نه شوخی ها و خوش شانسی های .Nathan Drake خون، خشونت، وحشت، فحاشی، فریادهای ناشی از ضربات مهلک و تلاش برای بقا حتی به قیمت کشتن همنوعانِ خود، درون مایه The Last of Us را تشکیل می دهد.
تنها چند هفته مانده به E3 2012 با انتشار تریلر دوم از The Last of Us هیجان به اوج خود رسید. با این همه هیاهوی اطراف این عنوان نوپا که شاید تابحال بی سابقه بوده همچنان ثانیه ای از Gameplay دیده نشده بود تا آخرین دقایق از کنفرانس Sony در E3 فرا رسید. Joel و Ellie هراسان از دست دشمنان فرار کرده و راه پشت سر خود را مسدود میکنند. این اولین صحنه از نمایش TLOU در E3 بود. دوربین بازی در نمای سوم شخص و نزدیکتر به شخصیت اصلی در قیاس با Uncharted قرار دارد. شهری تخریب شده و سوت و کور اما در عین حال روشن و زیبا به لطف موتور قدرتمند ND که همیشه در طراحی و گرافیک بازیها بهترین و یا حداقل جزء بهترینها بوده است. در این نمایش برخلاف انتظارها تفاوت های بسیار زیادی نسبت به Uncharted دیده میشد. غیر از اتمسفر و حال و هوای بازی مشاهده شد که ND بیشترین چیزی که در ساخت The Last of Us مدنظر داشته است نزدیک شدن به واقعیت بوده و انصافا در این زمینه به کوچکترین جزییات که بقول معروف به عقل جن هم نمیرسد رحم نکرده اند! توجه به جزییات در این بازی اکثر عناوین دیگر را زمین میزند و با هر بار دیدن نمایش E3 بیش ار بیش به این موضوع پی خواهید برد. سبک بازی شما را مجبور میکند که کاملا حساب شده و با احتیاط مراحل را طی کنید و حساب تک تک گلوله ها و وسایل موجود در کوله پشتی خود را داشته باشید و در استفاده از آنها زیاده روی نکنید. مهمات در بازی بسیار کمیاب است، Joel ممکن است تنها با چند گلوله کشته شود و سلامتی او نیز با کاور گرفتن و فرار کردن به حالت اول خود باز نمیگردد، پس درست مصرف کردن در دنیای The Last of Us یک امر حیاتی ست.
نکته دیگری که در نمایش TLOU دیده شد قابلیت ساختن وسایل مختلف با استفاده از مواد مختلف بود. شاهد بودیم که در صحنه ای Joel با استفاده یک بطری الکل و تکه ای پارچه که در کوله پشتی خود داشت یک کوکتل مولوتوف میسازد و با نگاهی کوتاه به محتویات کوله پشتی میشد نتیجه گرفت که مواد مختلف می توانند به اشکال گوناگونی با هم ترکیب شوند تا وسایل متفاوتی بدست آید، و این موضوع یکی از نکات جذاب در این نمایش بود. قابلیتی که در بازیهای Action Adventure در چند سال اخیر به نوعی فراموش شده بود.
هوش مصنوعی در این نمایش به قدری جلب توجه میکرد که حتی برخلاف تایید و تاکید منابع مختلف که نمایش را در پشت درهای بسته به شکل دیگری دیده بودند هنوز هم برای عده ای غیرقابل باور است و اعتقاد دارند که عکس العمل های دشمنان و Ellie در این نمایش از پیش تعیین شده بوده و بر پایه هوش مصنوعی نیست! به هر حال طبق گفته های اعضای ND و سایتها و منابع مختلف تمامی حرکات و عکس العملها بر پایه هوش مصنوعی بوده و کاملا با تصمیمات و نوع رفتار بازیباز در ارتباط است و این موضوع واقعا شگفت انگیز خواهد بود.
صدا در این نمایش نقش مهمی داشت زیرا باعث واکنش های متفاوتی میشد، بطور مثال در هنگام راه رفتن باید حواستان جمع باشد که به شیئ برخورد نکنید زیرا صدای تولید شده ممکن است باعث جلب توجه دشمنان شود و یا در صحنه ای میبینیم که صدای اسلحه خالی از گلوله ی Joel باعث میشود یکی از دشمنان بی پروا به سمت او بیاید و اگر کمک Ellie با پرتاب آجر نبود احتمالا باعث دردسر میشد.
همانطور که گفته شد بر خلاف سایر عناوین ساخته شده توسط ND خشونت بسیار زیاد بود و خون بسیاری در درگیریها ریخته می شد؛ کلماتی که شنیده میشد همه و همه حکایت از عنوانی مناسب برای بزرگسالان و نامناسب برای نوجوانان و کودکان داشت.
در نهایت نمایشی که از The Last of Us در E3 2012 دیدیم نشان داد که هیاهوی پیرامون آن بی دلیل نبوده و باعث شد که مشتاقان این بازی بیشتر از گذشته در انتظار این باشند که کنترلر PS3 را در دست بگیرند و خودشان Joel و Ellie را در دنیایی خشن و بی رحم همراهی کنند. اگر عنوانی همچون Watch Dogs که بیشتر به عناوین نسل آینده شباهت داشت را در E3 امسال نمی دیدیم، مطمئنا The Last of Us بیش از هر بازی دیگری شایسته لقب بهترین نمایش از سوی BaziCenter بود.,بهترین نمایش,Watch Dogs,,بمب پس از بمب، یا Ubi پیروز رقابت های E3 ؟ هر چه به انتهای نسل فعلی کنسول ها نزدیکتر می شدیم، امیدهایمان برای دیدن عناوین دست اول و ناب نیز بیشتر رنگ می باخت. اما E3 امسال سرشار از شگفتی بود. در سالی که بوی نسل بعد از نمایشگاه E3 به مشام می رسید، باز هم یوبیسافت شگفتی ساز شد و با نمایش دادن بازی Watch Dogs نشان داد این نسل هنوز جای کار دارد. مهم نبود که بازی بر روی یک رایانه ی شخصی با حداکثر قدرت پردازشی اجرا می شد، ایده ی بازی به قدری ناب است که به راحتی می توان با یک گرافیک عادی در نسل نیز از بازی لذت برد.
Watch Dogs نتیجه همکاری Ubisoft Reflections تیم پشت پرده سری کلاسیک Driver و استدیوی بزرگ Ubisoft Montreal خالق عناوینی مثل Prince of Persia و Assassin’s Creed است. ظاهرا در ابتدای کار پروژه با ساخت عنوانی جدید در سری Driver کلید خورده است ولی با توجه به تغییرات اساسی گیم پلی، به اثری مستقل در ژانر Open World تبدیل شده است که اتفاقات آن در زمان حال یا آینده ی نزدیک در ویندی سیتی که برداشتی از شهر شیکاگو می باشد، جریان دارد. این بازی از همان لحظات اولیه به عنوان رقیب جدی بازی GTA V راکستار از سوی منتقدین و جامعه ی بازیکنان در نظر گرفته شد. انتخاب شهر شیکاگو به عنوان الگو که شهری خاکستری و بی روح، با فضای کلی بازی هم خوانی عجیبی دارد. البته این انتخاب می تواند دلایل دیگری مثل انتخاب شدن نیویورک و لس آنجلس و تبدیل شدن این دو شهر به امضای کاری راکستار در سری GTA داشته باشد.
Watch Dogs روایتگر زندگی Aiden Pierce هکر جوانیست که شخصیتی خاکستری در بازی دارد. او جز معدود شهروندان شهر ویندی سیتی می باشد که متوجه شده سیستم جامع ارتباطات مرکزی شهر در حال دزدین زندگی افراد است، و از مردم مانند ابزار های اطلاعاتی استفاده می کند. او با ساختن ابزاری توانسته در این سیستم رخنه کند، و همین رخنه پایه ی اولیه ی گیم پلی در بازی Watch Dogs شده است. در روند بازی آیدن می تواند با هک کردن سیستم اطلاعاتی شهر به تماس های مردم گوش دهد، دوربین های امنیتی را کنترل کند و یا حتی با این کار از مردم اخاذی کند و آنها را به دام بیاندازد.
کارآمدترین ابزار آیدن در بازی ارتباطات وی است. ارتباط در بازی و کنترل ارتباطات محور اصلی بازیست؛ و هر قدر شما بر کنترل ارتباطات مسلط تر باشید، می توانید آرام تر و راحت تر اهدافتان را به دست آورید. با داشتن ارتباطات قوی دیگر نیازی به معرکه گیری وسط چهار راه ندارید و می توانید بدون کشتن اشخاص اضافی در بازی ماموریت ها را به پایان ببرید.
از نمایش بازی نیز اینطوری برمی آید که بازی دارای بخش چند نفره ی داستانی باشد. همچنین می توان حالت چندنفره ی MMO متصور کرد که با ایده و ساختار بازی کاملاً هماهنگ است.
بهره گیری از چنین ایده ای (سیستم جامع اطلاعاتی) را پیشتر در فیلم هایی چون “من ربات” دیده بودیم، اما به کار گیری صحیح این ایده در ساخت یک بازی Open World یک امتیاز مثبت برای یوبی سافت است تا بتواند به رقیبی جدی برای راک استار و سری بازی تحسین شده ی آنها یعنی GTA تبدیل شود.
حال با دیدن نمایش خیره کنندهی Watch Dogs به جرات می توانیم بگویم این نسل همچنان توانایی زندگی کردن تا 2 سال آینده را دارد. Ubi Montreal نیز با نشان دادن این بازی ثابت کرد در ساخت بازی های Open World دیگر تبدیل به یکی از قدرت های برتر شده است، و می توانیم بجز سری Assassins Creed شاهد خلق عناوینی بزرگتر و جذاب تر از سوی آنها باشیم.
حال فقط باید تا پایان سال 2013 منتظر بمانیم و ببینیم آیا Watch Dogs همان رقیب جدی ای است که سال هاست جای خالی اش در مقابل GTA حس می شود یا خیر.,پنج نمایش برتر E3 2012,پنج نمایش برتر E3 2012,