10.Assassin’s Creed: Origins
احسان ناخدا: «سری Assassins Creed در این چند سال اخیر صرفا به یک بازی معمولی تبدیل شده بود که بصورت سالانه منتشر میشد و فقط برای چندین ساعت گیمرها را سرگرم میکرد. جدا از این، این سری مدتی بود که پیشرفت زیادی حداقل در بخش گیمپلی نداشت و هسته کلی چند شماره آخر هم تقریبا یکسان بود. تمامی این نکات منفی نارضایتی طرفداران را به همراه داشت که در نهایت یوبیسافت تصمیم گرفت تا یکسال به این سری استراحت دهد و زمان بیشتری را صرف نسخه جدید این فرنچایز کند؛ نتیجه این کار هم اثر بسیار خوشساخت Origins» شد که سبب گردید پس از سالها، دوباره از این سری لذت ببریم. دلایل موفقیت Origins طبیعتا به یک یا دو مورد محدود نمیشود، ولی چند فاکتور مهم باعث شد تا این اتفاق بیفتد. اول از هر چیزی باید گفت که خیلی از بخشهای بازی مثل مبارزات، پارکور، ماموریتهای اصلی و فرعی دچار تغییرات زیادی شده بودند که باعث شد تا گیمپلی به شکل عجیبی تازه و خوب جلوه کند. البته که یکسری ایرادات هم در سیستم مبارزات دیده میشد که چندان اذیتکننده هم نبود. یکی از دیگر دلایل محبوبیت Origins، کارکتر بایک، پروتاگونیست این نسخه است که شاید در ساعات ابتدایی نچسب باشد، ولی رفته رفته به یکی از محبوبترین کارکترهای شما در کل سری تبدیل میشود. مواردی که گفته شد تنها بخشی از نکات مثبت این شماره را تشکیل میدهند و قطعا Origins یکی از تاثیرگذارترین شمارههای این فرنچایز است که در آینده تاثیرات آن را خواهیم دید.»
9.Super Mario Odyssey
میلاد طاهرنژاد: «در شرایطی که شاید بسیاری از ما انتظار انتشار نسخهی سوم Super Mario Galaxy را از طرف نینتندو داشتیم، ولی کمپانی شرقی با معرفی و انتشار Super Mario Odyssey کاملا ما را سوپرایز کرد. نسخهای که اولین ماریو جدی برای کنسول جدید هیبریدی نینتندو بود و عملکرد آن بسیار حیاتی به شمار میرفت. بازی به حالت محیط باز با گستردگی خاص و مبتنی بر گشتوگذار برگشته و با وجود حالت سندباکس گونه، ایدههای خلاقانهی بسیاری را همراه دارد. اثری که تا حد زیادی مخاطبان حرفهایتر ماریو را هدف قرار داده و مکانیکهای آن بر این امر متمرکز شدهاند. در حالی که همیشه انتظارات از ماریو و نینتندو بالاست، انتشار Odyssey بسیار موفق بود و علاوه بر دریافت میانگین امتیازات ۹۷ در متاکریتیک، نامزد شدن بسیار برای جایزهی بهترین بازی سال، بازی فروش بسیار خوبی را نیز تجربه کرد. این عنوان پلتفرمر تنها طی سه روز پس از انتشار، موفق به فروش ۲ میلیون نسخه شد. یکی از نکات برجستهی بازی، همواره تنوع محیط آن از شهر واقعگرایانه تا دنیاهای فانتزیست که گوناگونی خاصی را در بطن بازی تزریق کرده است. اگر از دوستداران ژانر پلتفرمر هستید، بهتر است هر چه زودتر یک نینتندو سوییچ تهیه کرده و خود به تجربهی Odyssey بپردازید.»
بهترین پلتفرمر: Cuphead
8.Nier: Automata
احسان ناخدا: « شخصا برای من «Nier Automata» یکی از بهترین و خاصترین تجربههای سال 2017 بود که بعید میدانم دوباره کسی به غیر Yoko Taro بتواند آن را تکرار کند. شاید این عنوان بخاطر استایل شرقی خود که یادرآور بازیهای JRPG است برای خیلیها جذاب نباشید و در ساعات اولیه نتواند رضایت مخاطب را جلب کند؛ اتفاقی که برای من رخ داد و بعد از یکساعت بازی، بیخیال آن شدم و تا چند روز به سراغ آن نرفتم! اما چیزی که مرا مجبور کرد دوباره به سراغ بازی بیایم، متفاوت بودن آن بود. کارکترها، دنیای بازی، دشمنان، بروز احساسات و حتی دیالوگها و موسیقی در این عنوان واقعا تحسین برانگیز هستند و مطمئنن باشید که در هیچ یکی از بازیهای امسال نمیتوانید مشابه آن را ببینید. اصلا مهم نیست که بازیهای شرقی را دوست دارید یا نه، در هر صورت باید Nier Automata را تجربه کنید و پایانهای مختلف آن را ببینید.»
7.Resident Evil 7
میلاد دهدشتی: « نمایش معرفی RE7 توی E3 2016 یادتونه؟ نمایشی که تا وقتی اسم Resident Evil آخر نمایش پدیدار نشد، همه حدس Outlast 2 یا هرچیز دیگه ای به غیر از RE می زدیم؟ نمایشی که بعدش اکثرمون بازی رو به یه کپی محض از Outlast و P.T متهم کردیم، بازی محکوم به شکسته، Capcom با RE داری چیکار می کنی؟ چند ماه بعد، دموی RE7 بیرون اومد و هنوز هم نمیدونستیم با چی طرفیم، با آپدیت های دمو هم بیشتر و بیشتر گیج می شدیم، حالا به چند ماه بعد Fast Forward کنید، و با یکی از بهترین بازی های ترس بقا چند سال اخیر و بهترین RE بعد از RE4 سروکار داریم. کی می تونست قبول کنه که اول شخص شدن RE بهترین راه برای ادامه این سریه؟ کی می تونست باورش بشه که غربی شدن بازی(هرچند که هنوز هم مقداری از اون چاشنی شرقی به اندازه کافی توی بازی وجود داره) میتونه به نفع بازی باشه؟ برای اولین بار دیالوگ های مناسب توی رزیدنت اویل می بینیم! همه ی حرفای هزار بار گفته شده در مورد بازگشت ترس و احیا RE به کنار، RE7 با MadHouse دوباره به همه ی بازی ها اهمیت درجه سختی های بالاتر رو یادآوری کرد، این که چجوری با تغییر دادن چند مورد ساده میشه کاری کرد پلیر احساس کنه یه بازی جدید داره بازی می کنه. اگر RE رو تا الان فقط روی درجه سختی معمولی تموم کردید، بدانید و آگاه باشید که تا الان RE7:Baby Version رو بازی کردید، پس برگردید و MadHouse رو هم تموم کنید، که تجربه کلاسیک رزیدنت اویل توی این قسمته(MadHouse رو تموم کردید؟ راحت بود؟ شما رو به چالش می طلبم، Ethan Must Die رو تموم کنید). RE7 دقیقاً عصاره گرفته شده از رزیدنت اویل های کلاسیک توی پوست ژانر اول شخصه. بنابراین تجربه RE7 ثابت کرد که نباید همیشه به تغییر بدبین باشیم. بعضی اوقات باید به سازنده ها اعتماد کرد و قبل از تجربه کردن محصول، فقط خوش بین بود.»
بهترین انحصاری PC: Divinity: Original Sin II
6.Wolfenstein II: The New Colossus
احسان ناخدا: « در این دوره و زمانه تعداد شوترهای صرفا تکنفره و داستانی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد؛ بنابراین اگر دنبال بازیای با این ویژگی باشید، حق انتخاب زیادی ندارید. در حال حاضر یکی از بهترین استودیوهایی که در این زمینه فعالیت بسیار خوبی دارد همین Bethesda است که امسال با عرضه «Wolfenstein II: The New Colossus» توانست بسیار موفق ظاهر شود و جانی تازه به این ژانر ببخشد. The New Colossus شاید تا حدی مشابه نسخه قبلی خود باشد، اما هنوز هم میتوان آن را به عنوان یک عنوان شوتر ناب شناخت که تجربه آن بر هر یک از شیفتگان این سبک واجب است. صحنههای سینماتیک، اکشنهای پر هرج و مرج و روایت یک داستان فانتزی باعث شده تا The New Colossus بتواند از رقیبان خود که اکثرا بازیهای مولتیمحور هستند، پیشی بگیرد و به یکی از برترین بازیهای شوتر سال 2017 تبدیل شود.»
5.Cuphead
فرنود: « کاپهد جزو اون دسته از بازیایی بود که واقعاً انتظار اومدنش رو میکشیدم. برای منی که از طرفدارای کارتونهای دهه ۳۰ و ۴۰ هستم، دیدن صحنههای دیوانهواری که توی سریهایی مثل Bimbo و Felix The Cat پیاده شده بود انقدر جذاب بود که تصور پیادهسازیش توی یه بازی کامپیوتری هم هوش از سرم میپروند، چه برسه که اون تصور به واقعیت تبدیل بشه. خوشبختانه کاپهد تا حد خیلی زیادی انتظار من رو برآورده کرد. طراحیها درست همونجوری بودن که دوست داشتم و البته گیمپلی Run and gun هم خصوصاً در حالت co-op خوب بود. البته واقعاً از سختی زیاد مراحلش نباید بگذریم. حتی در خیلی از مواقع، وقتی درجه سختی بازی رو روی حالت سادهتر هم میذاشتم، چالشی که بهوسیله Level Design بازی پدید اومده بود بسیار مشهود بود. همین سختی بیش از حد بازی باعث میشد تا یه وقتایی وسط بازی بخوام دسته رو خورد کنم و با خودم بگم «بسه دیگه! دیگه نمیخوام این رو بازی کنم!» که البته همیشه بعد از چند دقیقه دوباره نظرم عوض میشد و سراغش میرفتم! داستانی که توی کاپهد وجود داره دقیقا همونشکل درهم برهم و عجیب غریبه و در عین حال توجه به موسیقی، اونم به بهترین شکل ممکن، زیبایی کار رو دوچندان کرده، درست مثل کارتونای کوتاه دهه ۳۰. اینکه Studio MDHR چقدر به جزئیات کارشون بها دادن شاید برای من مهمترین قسمت و بزرگترین نقطه قوت بازی باشه.»
بهترین انحصاری PlayStation 4: Horizon Zero Dawn
4.The Legend of Zelda: Breath of the Wild
احسان محمدی: « تنها چیزی که درباره بازی جدید سری زلدا گفت، کمال هست. همه چیز، تاکید میکنم همه چیز در بالاترین سطح کیفی و کمی خودش قرار داره، از سیستم جذاب و کارآمد آپگرید و فیزیک خارق العادش تا داستان فانتزی واقعا قشنگش و موسیقی اش که تقریبا هر روز توی گوشیم داره پخش میشه. طراح های ماموریت های بازی و لول دیزاین بازی حتما انسان معمولی نیستن! اینکه تو بازی غرق بشی و کلی ساعت گذشته باشه و اصلا هم پشیمون نباشی از این همه وقت، توی این دوره زمونه خیلی کم پیش میاد و اون حس رضایتی که بازی میده بسیار ارزشمنده، تجربه بازی روی سویچ هم چند پله لذت بازی رو برده بالاتر، هم خیلی روون اجرا میشه و اینکه بتونی زلدا رو با این کیفیت توی راه، دانشگاه (!) و هر جا که هستی بازی کنی خیلی حال میده. هنوز هم هر از چندگاهی میرم لینک رو بر میدارم و میرم تو مپ بازی دنبال یه چیزی میگردم، سیاه چالی، ماموریتی، چیز جمع کردنی، چیزی و هر بار هم با یه چیز جدید رو به رو میشم. ممنون نینتندو.»
3.Persona 5
احسان محمدی: « از اطرافیانتون که پرسونا رو بازی کردن بپرسین چطور بود و چند ساعت بازی کردین، قطعا میگن یکی از بهترین و عجیب ترین تجربه های کل زندگی شون بوده و همه بدون شک بالای 100 ساعت بازیش کردن. مسخ شخصیت ها و جوری که داستان رو پیش میبردن شده بودم که اصلا گرافیک بازی به چشمم نمی اومد، برعکس اینقدر موسیقی و طراحی های هنری دنیای بازی جادوم کرده بود که فقط میخواستم برم و باس بعدی رو بزنم و ادامه بدم و هیچ وقت تموم نشه، غرق تو دنیای بازی شده بودم. از همه اینا که بگزریم جایی که حقیقتا میدرخشه و تو قلب بازی هست، داستان و موضوعاتی هست که مطرح میکنه، از بلوغ و روابط بین کسایی که تو اون دوره با هم هستن تا موضوعات به روزی مثل سو استفاده جنسی و آزادی شخصی و غیره. واقعا میشه بازی رو توی کلاس های جامعه شناسی و روان شناسی دانشگاه ها درس داد. کسایی که هنوز شک دارن باید این ریسک رو بکنن و چند ساعت اول بازی رو برن و کم و کم میبینن که مثل من و اطرافیانم ساعت 7 صبحه و باید آماده شم و برم دانشگاه!»
فرنود: « بین این همه بازی بزرگ با کلی تبلیغات رنگارنگ، بعضی از بازیها (خصوصاً بازیهای ژاپنی) هستن که خیلی بیسروصدا ساخته و منتشر میشن و بدون اینکه ادعایی داشته باشن، دارای مفاهیم خیلی عمیقی هستن. بازیهایی که سالها برای ساختشون وقت صرف میشه و محصول نهایی، میتونه حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشه. از نظر من یکی از این بازیها Persona 5 هست. از طراحی بینظیر و کانسپتای قشنگش که بگذریم، Persona 5 یه بازی JRPG به تمام معناست. ریشههاش رو به طور کامل حفظ کرده و داستانپردازیش هم قشنگتر از همیشهـست. گیمپلیای بازی شامل دو بخش میشه که اولیش ساعات طول روز و زندگی شخصی کارکتر و بقیه هم مبارزه در جهت نجات دنیاست! مشخصاً کلی تصمیم مختلف توی بازی قابل گرفتنه و تمام انتخابهایی که در زندگی شخصی کارکتر گرفته میشه روی قدرتها و مبارزاتش هم تاثیر گذاره. مبارزات هم به صورت نوبتی و کلاسیک مخصوص این سبک با کلی آپشن مختلف، دقیقاً نشون میده که سازندهها تونستن بازی رو در بهترین حالتش طراحی بکنن. یادمه سال ۲۰۰۸ که Persona 4 منتشر شده بود، یکی از نویسندههامون نقدی از این بازی نوشته بود که تیترش چنین مضمونی داشت:«خداحافظی باشکوه با PS2!» چون اون نسخه هم برای PS2 و هم برای PS3 عرضه شده بود و یهجورایی آخرین بازی درستحسابیای بود که برای PS2 هم عرضه میشد. سالها از اون وقت گذشته، خودمم میبینم که نمیتونم برای Persona 5 که برای هر دو کنسول PS3 و PS4 عرضه شده لفظ دیگهای به کار ببرم. مطمئناً Persona 5 برای کنسول PS3 یه خداحافظی شکوهمند و همهچیز تمومه. از طرفی در بین بازیهای سال ۲۰۱۷، اگه نگیم بهترین بازی سال، به نظر من قطعاً بهترین بازی منتشر شده برای PS4، همین بازیه و نسبت دادن عنوان دیگهای جز این، بیانصافی در حقشه.»
بهترین انحصاری Xbox One: Cuphead
2.Divinity: Original Sin II
کاوه اسکندری: « Divinity: Original Sin 2 را به راحتی میتوان نه تنها یکی برترین بازی نقش آفرینی امسال، بلکه یکی از برترین نقش آفرینی های تاریخ نامید. دیوینیتی اجازه شخصی سازی کوچکترین جزئیات قهرمانانتان را به شما می دهد تا به هر شکلی که میخواهید در دنیای Rivellon نقش آفرینی کنید و تاثیر بگذارید. در این راه با شخصیت های به یاد ماندنی زیادی آشنا میشوید. شخصیت هایی که بعضیشان داستانی ناراحت کننده و تاثیرگذار برای گفتن دارند، بعضی دیگر هم تا حد مرگ شما را میخندانند! چیزی که راجع به Original Sin 2 دوست دارم، آزادی فوقالعاده زیادیست که در اختیار بازیکن میگذارد. منظورم از آزادی، فقط گذاشتن چند انتخاب جلوی بازیکن برای پیشروی در کوئست ها نیست (که بازی به بهترین شکل ممکن انجام میدهد). این اثر درست مثل Breath of the Wild دست بازیکن را برای آزمایش یا حتی سوءاستفاده از مکانیک ها و قانون هایش باز میگذارد. مثلا فرض کنید گاوصندوقی پیدا کردهاید که برای باز کردن نیازمند سطح خاصی از مهارت Lockpicking هست. آیا هیچ کدام از 4 شخصیتتان نمیتوانند قفل گاوصندوق را باز کنند؟ اشکال ندارد! 4 نفری با شمشیر و گرز به جانش بیافتید تا بالاخره بشکند. اگر گاوصندوق زیادی مقاوم بود چی؟ مسئلهای نیست. گاوصندوق را بردارید و در Inventory بگذارید تا بعدا فکری به حالش کنید! Divinity: Original SIn 2 بی اشکال نیست. نیمه دوم بازی کمی ضعیف تر از نیمه اول آن است و ممکن است به تعداد اندکی باگ برخورد کنید. اما نکات مثبت بازی به قدری زیاد هستند که این ایرادات اصلا به چشم نیایند. بالاخره در چند بازی میتوانید باس عظیم الجثه مقابلتان را با جادو تبدیل به مرغی بی آزار کنید؟»
1.Horizon Zero Dawn
محمد شکری: «چند سال پیش که اولین تصاویر Horizon لیک شد و یه دنیا با ربات های دایناسور شکل رو نشون می داد خیلی ها مشتاق شدن که بدونن این بازی قراره چی از آب در بیاد، ایده اولیه اینقدر عالی بود که حتی قبل از معرفی رسمی هم سر و صدای زیادی به پا کنه. بعد از اینکه بازی عرضه شد مشخص شد که صرفا ایده بازی عالی نبوده و پیاده سازی اون هم به همون اندازه موفق بوده، یه دنیای بزرگ با موجودات رباتی عظیم الجثه به همراه سیستم مبارزه واقعا جذاب و البته یه گرافیک فک برانداز! اینکه بشه به وسیله تیر و کمان همچین سیستم مبارزه کم نقصی رو ارائه داد واقعا جای تقدیر داره و ترکیب اون با دایناسورهای متنوع یه معجون فوق العاده رو تدارک دید که با ترکیب دنیای غنی و زیبای بازی، بازیکن ها رو ساعت های میخکوب Horizon می کرد. یکی از نقاط قوت بازی این بود که تقریبا تمام بخش های اون در سطح فوق العاده ای قرار داشتن و سازنده به همه قسمت ها توجه کافی رو کرده بود. به شخصه ساعت های زیادی از بازی رو صرف کنکاش تو محیط و لذت بردن از زیبایی های اون کردم، و البته بالا رفتن از یه ربات عظیم زرافه شکل رو فکر نکنم به این زودی بتونم فراموش کنم! در نهایت وقتی این نکته رو در نظر بگیریم که استودیو سازنده پیش از این عنوان صرفا روی بازی های شوتر کار کرده بود اونوقت هست که ارزش های بازی بیشتر مشخص میشه و در نهایت باید گفت Horizon از دید خیلی ها لیاقت انتخاب به عنوان بهترین بازی سال رو داره.»