از وطن پرستی تا محکومیت,از وطن پرستی تا محکومیت,
از وطن پرستی تا محکومیت
یک سرباز کیست ؟ آیا سرباز کسی است که برای وطن خود می جنگد و حاضر است خودش را فدای آن کند؟ . آیا سرباز کسی است که شرف و حریمش مهمتر از جانش است ؟ . آیا سرباز کسی است که در سخت ترین مواقع بهترین تصمیم را می گیرد ؟. اگر سرباز چنین ویژگی هایی دارد چرا باید محکوم شود و تمام عزیزانش را از دست بدهد ؟
سری بازیهای SC همیشه با داستان سیاسی سنگین همراه بودند. پیچش ها و منطق های سیاست به درستی در نسخه ها قبلی رعایت شده بود و بیشتر همین داستان در گزارش ها و اخبارهای تلوزیونی تعریف می شد و عملا سم فیشر تا نسخه سوم (Chaos Theory) شخصیتی بود که مخاطب چیز زیادی از او نمی دانست . ولی با این اوصاف تام کلنسی شخصیتی خلق کرده بود که بسیار جذاب بود و صدای آیرونساید این موضوع را بیشتر نشان می داد. در نسخه چهارم سم از یک ماموریت باز می گرد و لمبرت به او می گوید که دخترش در یک تصادف رانندگی مرده. قبل از این ماجرا سم اعلام کرده بود که این ماموریت آخرین ماموریتی است که برای Third Echelon انجام می دهد و می خواهد بازنشسته شود. لمبرت و به طور کلی TE از این که حرفه ای ترین مامور دنیا را از دست بدهند ناراحت بودند ، ولی سم پس از کشته شدن دخترش با نوعی حس انتقام سعی می کند ماموریتی دیگر برای TE انجام دهد که در آن یک Double Agent است.
اما داستان Conviction چطور پیش می رود. Grim پشتیبان ماموریت های سم با او تماس می گیرد و می گوید TE و در نتیجه دولت امریکا به دنبال او است (به خاطر قضیه DA و کشتن لمبرت). سم به دنبال قاتل دخترش می گردد و حال باید در این حین از دست دولت امریکا بگریزد. در اوایل بازی با یک Flashback رو به رو می شویم که سم را در دوران جوانی با تنها دخترش می بینیم. کارگردانی این قسمت سعی می کند تا شما را بیشتر وارد روابط سم و دخترش کند طوری که با دیدن این صحنه ها نوعی دل سوزی با سم داشته باشید. سارا از تاریکی می ترسد و سم برق را روشن می کند و سعی می کند تا به سارا بگوید تاریکی ترس ندارد. در حقیقت این صحبت های سم که با سارا رد و بدل می شود نوعی آموزش و معرفی المان اصلی و مخفی کاری SC است. سم می گوید:” تاریکی ترس ندارد ، در حقیقت وقتی در تاریکی هستی باید بیشتر احساس آرامش کنی چون اگر هیولایی هم وجود داشته باشد نمی تواند تو را ببیند و اینکه تو به راحتی می توانی همه چیز را ببینی.” این جمله دقیقا خط مش اصلی بازی را به شما می گوید. سم به اسباب بازی هایی که در تاریکی روشن هستند اشاره می کند و به سارا می گوید:” میبینی تنها چیزی که در تاریکی معلوم است این روشنایی های اسباب بازی است پس جای تو امن است”.
در ادامه صدای شکسته شدن شیشه می آید ، دزدهایی وارد خانه شده اند ؛ سم در تاریکی قدم می زند و یک نفر را از پای در می آورد و دو نفر دیگر که زیر نو چراغ هستند را می کشد. در این صحنه دقیقا یاد گفته های سم می افتیم . در حقیقت این سم بود که در تاریکی موفق شد و این دشمن بود که در زیر نور شکست خورد.
بازگردیم به زمان حال حاضر. در SC های قبلی ما سم فیشر را یک وطن پرست شجاع دیده بودیم که در هر ماموریتی انسانیت را به جا می آورد. سم در SC 1 می گوید که از کشتن دشمنان لذت نمی برد و مجبور است که این کار را انجام دهد. او حتی در Chaos Theory به جسد خلبان آمریکایی احترام می گذارد و با خارج کردن اجساد از هلیکوپتر در حال انفجار ماموریت خود را به خطر می اندازد تا جسد هم وطنش را از انفجار بیرون بیاورد. لمبرت در اینجا به سم می گوید:” سم دولت آمریکا به خاطر نجات دادن اجساد به تو مدال نمی دهد” سم در جواب می گوید:” مدال باعث نمی شود شب ها خوب بخوابم”. سم در DA برای نجات دادن کشورش از تروریست ها ، بعد از کشته شدن دخترش بازهم در نقش یک مامور دو جانبه وارد تشکیلات تروریستی می شود. او مجبور می شود لمبرت را برای اینکه پوشش لو نرود بکشد و در آخر پس از نجات دادن کشور، توسط TE تحت تعقیب قرار می گیرد. Victor Coste رفیق قدیمی سم می گوید:” پس از کشته شدن لمبرت سم هم با او مرد و او دیگر شخصی که فکر می کنید نیست”.
بیایم نگاه دقیق تری به این موضوع داشته باشیم که چرا سم که چندین بار کشورش را از تروریست ها نجات داده حال به عنوان یک تروریست توسط دولت خود تحت تعقیب است ؟ سم فیشر که از نامش پیدا است نماد آمریکای صلح طلب است (Uncle Sam ) در واقع نمادی از سیاست های این کشور است. فیشر همانند طالبان یک اهرم برای پیشبرد سیاست های کشور است و در آخر به اهرمی برای به دوش کشیدن جرم های آن که سرانجام محکوم به مرگ و یا زندان می شود . طبق آخرین آمار ها بیش از شصت درصد سربازهای آمریکایی که از عراق باز می گردند دچار بیماری های روانی هستند که آمار بالایی از آنها خانواده خود را از دست می دهند و ازدواج ها یشان به طلاق می انجامد. سم همسر و دخترش را از دست داده و حتی طی یک Flashback ما به 20 سال قبل می رویم ، جایی که سم در نقش یک سرباز در عراق می جنگد. این مرحله بیشتر جنبه نمادین دارد و می بینیم که سم چطور زیر شکنجه دوام می آورد و هیچ حرفی نمی زند و در آخر هلیکوپتری با پرچم امریکا (امیدوارم متوجه زوم شدن دوربین روی پرچم نقاشی شده روی هلیکوپتر شده باشید) آنها را نجات می دهد.
پس از نجات یافتن سم سکانس بعد را می بینیم که دوباره با پرچم امریکا شروع می شود با این تفاوت که تروریست ها در زیر آن مشغول مذاکره هستند !.
اگر دقت کرده باشید بیشتر لوکیشن های بازی در مکانهای تاریخی و سیاسی امریکا اتفاق می افتد و در همه ی مراحل پرچم امریکا به وفور دیده می شود .
مرحله ای که در بنای یادبود اتفاق می افتد یکی از زیبا ترین نمادگری های بازی است که زیر سقف ساختمان اصلی آن دو تروریست در حال نقشه کشیدن هستند و در نمای دور دست تفرجگاه ملی با آن برج بلندش به زیبایی نمایش داده می شود.
از سوی دیگر ما TE را که قبلا به عنوان یک نهاد دولتی امنیت امریکا را برقرار می کرد میبینیم که چگونه فاسد شده و حال به بزرگترین تحدید علیه دولت امریکا تبدیل شده. فروپاشی سیاستهای TE دقیقا بیان گر سیاست های غلط امریکا در مورد طالبان و جنگ عراق است. TE جای است که سم را به یک مامور تبدیل کرد و حال قصد کشتن او را دارد.
در مرحله ای که وارد ساختمان اصلی TE می شوید تیتر بزرگ روی دیوار که نوشته شده “به خانه خوش آمدید” یک لحن کنایه آمیز دارد و اگر به پنجره سمت راست نگاه کنید در حالی که چندین پرچم امریکا قرار دارد نمایی از ساختمانهای بلند شهر معلوم است. در همین مرحله ما Kobin را که یک تروریست نام برده شد می بینیم که در واقع دفتر کاری او در TE است. در صحنه ای که Kobin با پرچم امریکا به سم حمله می کند عمق نماد پردازی یک مهره سوخته بودن در مورد سم شکل می گیرد.
در مرحله بعد پی می بریم که دختر سم زنده است و لمبرت مرگ ساختگی سارا را به سم گفته. گریم نواری از مکالمات لمبرت را می گذارد و ما می شنویم که لمبرت می گوید داخل Third Echelon یک جاسوس بوده که قرار بوده از سم سو استفاده کند ، برای همین لمبرت مرگ دختر سم را برای سلامتی دختر او جعل کرد و حتی به سم هم چیزی نگفته بود ، گذشته از آن با این کار می توانستند مرگ دختر سم را به اهرمی برای پیش برد ماموریت تبدیل کنند. اوج عصبانیت سم این جا نشان داده می شود که نزدیک ترین دوستش ، دخترش را از او گرفته تا به عنوان یک اهرم از او استفاده کند.
در مرحله آخر سم باز هم ناجی امریکا می شود و وارد کاخ سفید شده و رئیس جمهور را نجات می دهد. فیشر Vic Coste را که در جنگ عراق هم با هم بودند به عنوان برادر خود می داند و در آخر می بینیم که او را نجات می دهد. سم فیشر این بار در پایان Conviction به رستگاری می رسد و هم دخترش را زنده دارد و هم بهترین دوستش Vic ، از طرفی Grim هم زنده ماند. در آخر Credit بازی میبینیم که سم و Vic چطور با هم شاد هستند و واقعا ما هم از شادی سم خوشحال می شویم.
Splinter Cell: Conviction بر عکس رقیب خود یعنی Metal Gear Solid از هیچ دمویی استفاده نمی کند. تمام اتفاقات بازی در حین بازی کردن اتفاق می افتد که مسلما باعث ایجاد حس بیشتر باور پذیری می شود. ماموریت ها و بعضی صحنه های بازی به صورت پرژکتور مانند روی دیوار و محیط شکل می گیرد که واقعا تاثیر بسزایی دارد. در حین بازی کردن گاه با صحنه تصادف سارا رو به رو می شویم که با نشان دادن سنگ قبر او کاری می کند بازیکن هم حسرت از دست رفتن سارا را بخورد. گذشته از این بعضی وقتها جمله هایی روی دیوار شکل می گیرد که کاملا با فکر و منطق طراحی شده. مثلا صحنه ای که سم پی می برد لمبرت در مورد مرگ دخترش به او دروغ گفته به نوشته های روی دیوار دقت کنید ، سم عصبانی است و قطعا بازیکن هم همان حس سم را دارد. روی دیوار کلماتی مانند:” بهترین دوست” … “اهرم”…”سارا”…”لمبرت”…”خیانت” و … شکل می گیرد که شما را وادار می کند به این موضوعات فکر کنید و در واقع نوعی چاشنی برای صحنه ها هستند. در مرحله ای که برای اولین بار صدای سارا را می شنوید نوشته های روی دیوار کلماتی مثل “عشق”…”زنده بودن”…”سارا” را نشان می دهد.
در کل Splinter Cell: Conviction بازی است که به طور قطع همانند فیلم های Bourne و سریال 24 در مورد سیاست های امریکا و سربازهای آن حرف می زند. در سریال 24 جک باور را بارها دیده ایم که توسط دولت خودش دستگیر می شود و یا محکوم به تروریست بودن می شود. در تریلوژی Bourne هم میبینیم که جیسون بورن چطور توسط سازمانهای مخفی امریکا که شباهت زیادی به سازمان جاسوسی TE است گول خورده و تحت عبارت خدمت به کشور به یک قاتل و در نهایت به عنوان تروریست تحت تعقیب قرار می گیرد.
” alt=”” />